اینترنت و معلمان

متاسفانه بیشتر معلمان آشنائی کمتری با کامپیوتر و اینترنت دارند. گر چه بیشتر آنها دوره های ضمن خدمت را در این زمینه طی کرده اند. اما عملا چنین دوره هایی نتوانسته است معلمان را به کامپیوتر و اینترنت مسلط کند چون بسیاری از معلمان اصلا کامپیوتر ندارند.

در این زمینه دانش آموزان نسبت به معلمان خود پیشرو ترند. و تعداد وبلاگ نویسان معلم هم در مقایسه با تعداد کل معلمان و سنخیت شغل آنها با چانه زنی و گسترش علم و فرهنگ بسیار کم است. و همین مسئله  گسترش آگاهی و ارتباط را بین معلمان محدود کرده است. با توجه به اینکه امروز اینترنت مرزهای علم و دانایی را از بین برده است. و حتی سایت هایی که فیلتر شده است با زحمت کم می توان با استفاده از ضد فیلتر  به آنها دسترسی پیدا کرد.

علاوه بر آن ارتباط از طریق اینترنت مهار نشدنی است و حجم مبادله اطلاعات هم بسیار بالا رفته است. حالا فرض کنید  معلمی از این موهبت بی بهره باشد ما چه وضعی خواهیم داشت؟خصوصا جامعه ای که میخواهد اطلاعات را گزینشی برای مردم بفرستد این افراد چگونه می توانند آگاهیهای خود را گسترش دهند؟ آیا ضروری نیست که ما معلمان را برای استفاده هر چه بیشتر از اینترنت مورد تشویق قرار دهیم؟

معلّم، انسانی مولّد، نه مصرف کننده! -نسل امروز و چگونگی نقش معلّ

 ... در چهل و پنجمین اجلاس کنفرانس بین المللی تعلیم و تربیت که با عنوان تقویّت نقش معلّم در جهان در حال تغییر در ژنو، برگزار شد، فدریکو مایر، دبیر کل یونسکو، معلمان را سنگ بنای آموزش، خواند و نقش مهّم و حساس آنان را در جوامع بشری مورد تأکید قرار داد و خواستار تلاش همه ی دولت ها برای بهبود وضعیّت شغلی و اجتماعی معلمان، هماهنگی در آموزش قبل و ضمن خدمت آنان، تلفیق اطلّاعات فن آوری های ارتباطی با حرفه ی آموزشی و تأمین مشارکت معلمان در مدیریت و تغییرات آموزشی، با سایر کارگزاران اجتماعی، گردید و در همین کنفرانس، معاون آموزشی وی، کولین پاور، بیان کرد: «معلمان در بسیاری از کشورها در وضعیّت وخیمی به سر می برند، عدّه ی کثیری از بهترین معلمان، شغل خود را رها کرده و وارد بخش های خصوصی گردیده اند». وی با صراحت اعلام کرد: «انجام دادن اقدامات فوری و اساسی برای بهبود وضعیّت معلمان، باید در اولویّت قرار گیرد، زیرا تنها با اصلاح وضعیت آموزش و پرورش و بهبود شرایط شغلی معلمان است که می توانیم امیدوار باشیم که نیازها و آرزوهای کودکان در سرتاسر جهان تحقّق می یابد و این امر است که می تواند به برقراری صلح و آرامش جهانی و اتّخاذ رویه ی مناسب برای ادامه ی زندگی سالم و متوازن بینجامد. با توجه به مطالب فوق پی می بریم که معلمی شغلی است، تأثیرگذار، حسّاس، سازنده و اهمیت قائل شدن برای چنین شخصیت و جایگاهی، امری است، ضروری و اعتقاد به معلم، اعتقاد و باور به شریان های اصلی جامعه، یعنی جوانان و دانش آموزان پویا و زنده است که متأسفانه برخی از دولت ها، خصوصاً آموزش و پرورش و دولت ما نتوانسته است، به این مهم عنایت لازم داشته باشد و فرزندان خلف خود را که پایمال جامعه اند، در دامان خود به خوبی بپروراند و آن طور که بایسته است، ادا کننده ی حقوق معنوی و ارزشی آنان باشد، نه تنها حقوق معنوی، که حتی نتوانسته، حداقل خواسته و مطالبات آنان را در حوزه ی صنف و معیشت که از ابتدایی ترین نیازهای بشری است، برطرف سازد و معلم را طوری در سنگلاخ روزمرّگی رها کرده که تنها چیزی که به چشم نمی آید، تعلیم و تربیت است و پرورش نسلی که متأسفانه رها گردیده است. راستی، چرا این گونه است؟ چرا سطح آموزش و پرورش مردم ژاپن، بیش از سطح آموزش سایر مردم جهان است و دولت ژاپن بسیاری از امکانات رسانه های گروهی را در خدمت آموزش و پرورش قرار داده و دیدگاه مرد ژاپن،‌ به ویژه اولیا و دانش آموزان نسبت به آموزش و پرورش یک دیدگاهِ هدف دار و با انگیزه است و نظام آموزشی آن، پس از جنگ، یک نظام آموزشی پویا و مبتنی بر قدرت تفکّر و ابداع و خلاقیت است؟ چرا مردم کره، آموزش و پرورش را در رأسِ همه ی امور می دانند و توجه به معلم و سیستم آموزشی برای مردم و دولت کره از اهمیت ویژه ای برخوردار است و معلمان در کره نقش راهنما و ناظر را دارند و رابطه ی معلم و دانش آموز و مدرسه حتی در ساعات خارج مدرسه ادامه می یابد و معلمان در صورت لزوم می‌توانند به خانه ی دانش آموزان مراجعه کرده، برای رشد و توسعه ی آموزش و پرورش، مطالب دشوار درسی را توضیح دهند؟! چگونه است که کشورهای تایلند، مالزی، اندونزی، چین و ویتنام طی دهه های قبل، به طور اساسی برای آموزش و پرورش خود سرمایه گذاری کرده اند، طوری که بر اساس تحقیقات انجام شده، به آموزش ابتدایی جهانی دست یافته اند، مگر نه این است؟ «که قارّه ی آسیا دو سوم از جمعیت، کره ی زمین را در خود جای داده، فقیرترین، ثروتمندترین، کوچک ترین و وسیع ترین کشورهای جهان در این قاره، قرار دارند، در حالی که کشورهای شرق آسیا رکورد رشد اقتصادی بالا را به خود اختصاص داده اند، کشورهای جنوب آسیا در زمره ی کم توسعه یافته ترین کشورها محسوب می شوند؟» آیا می دانیم که رمز موفقیّت در چیست؟ و چه عاملی از توسعه ی سایر کشورها جلوگیری می کند؟ آیا جواب، چیزی جز آموزش و پرورش است، که تعیین کننده ی رشد و ترّقی جامعه است و تحقیقات وسیع بر این مدّعا صحّه گذاشته است، آموزش و پرورش اگر پویا، خلاق و بارور باشد، محصولی جز خلاقیت، شکوفایی و رشد استعداد را در بر نخواهد داشت، زیرا فرهنگ غنی شکوفایی و رشد، معلمان وارسته و آزاده و بروز توانمندی ها، پرورش یافته ی دامان آموزش و پرورش خلاق و پویاست، آموزش و پرورشی که بیشترین سرمایه گذاری ها در آن صورت گرفته باشد و بودجه ی شایسته و درخوری را با توجه به حجم و گستردگی کار به آن اختصاص دهند و مسوولان آگاه، توانمند و صاحب فکر و اندیشه، متوّلی اداره ی آن گردند. در غیر این صورت شاهد چیزی جز ضعف، ناکارآمدی و کم کاری حاکم نخواهیم بود، مواردی که به عینه ، آن ها را لمس می کنیم و می بینیم. پنجم اکتبر، مصادف با سیزدهم مهر، روز جهانی معلم است، معلمی که مسلّماً در تمامی نقاط دنیا از یک فضای مشترک رفاهی، معیشتی و پایگاه اجتماعی برخوردار نیست، جز در برخی از کشورها که از توسعه ی پایدار، آگاهی و خواست حاکمان، توجه مسوولان و ملت به رشد و شکوفایی اندیشه و توانمندی اقتصادی، برخوردارند، نمی توان نشانی از تعالی و جایگاه شخصیتی و اجتماعی معلمان را در آن جویا شد و متأسفانه گاه، کار به جایی می رسد که در کشور ما، معلمان را مصرف کننده و هزینه بر تلّقی میکنند و معتقد می شوند که این قشر سوددهی و بهره وری ندارند و متأسفانه تربیت نیروی کارآمدِ انسانی که مولّد و سازنده است، به هیچ انگاشته می شود و دست اندرکاران آموزشی، غافل از آن هستند که فرهنگ، مستقیماً تأثیرگذار بر اقتصاد و جامعه است، امروزه رشد و دگرگونی اقتصاد، بسته به جمعیّت فراوان و وسایل فیزیکی نیست، بلکه نیازمند افراد خلاق است. نبود آموزش و پرورش مناسب و رشد یافته، عامل نارسایی های مادّی، اجتماعی و حتی اخلاقی است و هر قدر که انگیزه های شغلی در این زمینه کم شود، کارایی افراد نیز، کاهش می یابد و شاهد آموزش و پرورشی می شویم که محصولات مثمری را نمی تواند، در دامن خود بپروراند و نسل سترون و معیوب الفکری به جامعه، هدیه می کند، بزرگداشت روز جهانی معلّم، فرصتی است که می تواند، جایگاه معلم را به عنوان انسان سازنده، بشناساند و تمامی دولت ها را وا دارد که بدون هیچ گونه، ملاحظه ی سیاسی و  ... در ادای حقوق آموزش و پرورش اقدام نمایند.

نویسنده: امیر اسدیان

نسل امروز و چگونگی نقش معلّم

... توجه و اهمیت دادن به ساختار آموزش و پرورش، توجه داشتن به نسلی است که به صورت معلّق پیش روی ماست، نسلی که هویّت برایش مفهوم نیست و سعی، در ندیدن بسیاری از باورها را دارد، و به راحتی خیلی از ملاک ها و معیارها را زیر پا می گذارد، نسلی که به بهانه ی تکنولوژی، ارتباطات، نوشدن و دوران گذار، فرصت ها را غنیمت شمرده! تا به هر شکل ممکن قالب ها را بشکند، چهارچوب ها را نادیده بگیرد و ضمن اینکه رشد می‌کند و استعدادش شکوفا می شود و تحول و دگرگونی را تجربه می نماید، بی میل نیست که از کنار هرگونه اعتقادی، خصوصاً اینکه عینیت آن را نمی بیند و مطابقتی برای آن در پیرامونش تصور نمی کند. به سادگی و بی اعتنایی عبور کند، نسل امروز، نسل هوشیاری است، زیرک است و حتّی تیزبین و پرشتاب، اما روشن نیست، در تشخیص ها دچار نوسان است، اگر خوب را می‌شناسد، علّت را نمی داند و اگر بد را می فهمد، چرایی اش را قابل هضم نیست و تحلیلی برای آن ندارد، نسل امروز، نیاز به معلم دارد، معلم آگاه و روشنی که فارغ از تمامی آشفتگی های زیست و زندگی، بتواند نسلی را بپروراند که اصلاحگر جامعه باشد، نسلی که به شعار از آن ها به عنوان امیدهای جامعه یاد می کنیم و گردانندگان چرخ های اقتصاد. این نسل، گاه، سرگردان است، در بیشتر مسائل با شک رو به روست، می خواهد بپذیرد، اما نمی تواند، عافیت طلبی، دم غنیمت بودن و رها شدن، فرصت ها را از او میگیرد تا جایی که نوجویی و کنجکاوی هم مددکار او نیست و ناخواسته، مصداق ها را نشانه می رود و تمامی همّ و غمش متمرکز مصداق های عینی جامعه است و می خواهد اگر به باور برسد، عینیتی برای آن بیابد، اگر صحبت از ارزش هاست، سقوط آن را نبیند، اگر صداقت را به نمایش گذاشته ایم، مرگش را لمس نکند و اگر شعار می‌دهیم، بر اساس دروغ و ریا نباشد، این نسل نیاز به معلمی دارد که با عمل و کردار و رفتارش، ساختن و اصلاح را در او بارور سازد و این باور را در ذهنیتش زنده کند و به او حقایق را بنمایاند، معلمی که دغدغه ی باروری و رشد استعدادها را داشته باشد و به جای زمزمه هایی که پیرامون ذهنیت و زبانش را گرفته و دچار روزمرگی شده، سعی، در رسیدن به چشمه هایی را داشته باشد که می خواهد نسل تشنه و منتظری را از آن سیراب نماید، آن جاست که یکی از اهداف مهم آموزش و پرورش و وظایف به حق مسوولان در درجه ی اول، حس توجه به معلم و ایجاد فضایی مناسب و بر اساس عدالت و رفع تبعیض برای اوست تا بتواند در این فضا خود را وقف جامعه و نسل هوشیاری بکند که دیگر با کلمات متناقض و بی توجهی، نمی توان آن ها را به بازی گرفت، توجه به معلمانی که شعله های آگاهی، روشنی، تحوّل و بالندگی از آن ها نشأت می گیرد و اگر معلم را رها کردیم و در وادی غم معیشت گرفتارش ساختیم، نسلی طغیان گر رها شده است و جامعه به گرداب رذیلت و پستی هدایت می شود و این نه شعار و بازی با کلمات که واقعیّتی است که آن را لمس می کنیم و با نگاه عمیقی به اطراف خود خواهیم دانست که معلّمان چقدر می توانند الگو باشند و در ساختن و بارور نمودن اندیشه و رشد و شکوفایی مؤثرند و فراموش نکنیم که جوامع پیشرفته، مسلماً رشد و تحولات شگرف خود را مدیون انسان هایی می دانند که عمر خود را صرف تعلیم و تعلم می نمایند و در تغییر اساسی و بنیادی ساختار جامعه بسیار تأثیر گذارند و توجه به آنان در واقع، ارج نهادن به جامعه و تمامی ملّت است و بی توجهی به آنان، در نظر نگرفتن نسلی است که چونان سیلی ویرانگر، ریشه ها را به مخاطره انداخته، همه چیز را از بین می برد.

نویسنده: امیر اسدیان

منبع:سایت http://varooneh.com/yaddasht.htm

 

 

اولویت آموزش و پرورش و ارزش معلمان

 جامعه چه تصوری از آموزش و پرورش دارد؟

راستی اهمیت آموزش و پرورش تا کجاست؟

 ساختار این نهاد را چه کسانی بوجود آورده اند؟

 آیا بدون در نظر گرفتن دانش آموزان و معلمین تصور این نهاد میسر است؟

زمانیکه ما چشم خود را باز می کنیم و به اطراف نگاه میکنیم آثار تمدن و تکامل بشر را در همه جا می بینیم مثل ساختمانهای گوناگون، ماشینها، کارخانه ها، خیابانها، باجه های تلفن، گوشهای همراه، مغازه های گوناگون، انواع ترنها، قطارها، متروها، هواپیماها، ووو. همه این ها مرهون کار و زحمت معلم است.

وقتی صبح از خواب بیدار میشوید و احساس کسالت و بیماری می کنید ممکن است به پزشک مراجعه کنید. آیا تا حال به چهره پزشکی نگاه کرده اید؟ و آیا به تعلیم دهندگان او فکر کرده اید؟

شاید هم به کارخانه ای بروید و از گستردگی و پیچید گی آن تعجب کنید. و کارگرانی را ببینید که در آ نجا کار میکنند واز این راه ارتزاق می کنند. وشاید هم مهندسی را ببینید که پشت دستگاه های پیچیده ای ایستاده اند و آن را مدیریت میکنند. در آن صورت باید بدانید دست معلم در این جا هم در کار بوده است.

 شاید هم در کنار خیابانی ایستاده باشید اتومبیل مدرنی را ببینید که با سرعت در حال حرکت است تعجب کنید. آیا تا حال به سازندگان و طراحان آن توجه کرده اید؟ آیا می دانید چه کسانی طراحان و سازندگان آنرا تربیت کرده اند.

به کودک خردسال خود که تازه به مدرسه رفته است در کنار معلم اش نگاه کنید فکر می کنید چه می بینید؟ کسی را میبینید که باید به کودک شما به سختی خواندن و نوشتن را یاد بدهد. نعمتی که خداوند به آن در قرآن کریم قسم خورده است. آیا کودک شما بدون خواندن و نوشتن فرد بزرگی خواهد شد تا در آینده به آن ببالید.آیا او بدون معلم می تواند دکتر، خلبان، مهندس، استاد و غیره شود؟

آیا شما لجاجت و یک دندگی فرزند خود را دیده اید؟ .آیا می دانید که آنها چقدر پر انرژی ی و اعصاب خرد کن هستند؟ و آیا می دانید که آنها چگونه تمایل به مسخره کردن دیگران از جمله معلم خود دارند؟ و آیا می دانید آنها به خاطر شیطنت و شوخی ممکن است معلمی را کلافه کنند؟ به نظر شما رفتار با این گونه افراد بازی گوش کار آسانی است؟ آنهم نه با یک یا دو نفر بلکه یک کلاس بیست یا سی نفره،  کلاسی که هر کس منحصر به فرد است و معجونی از افراد با چشمان شیطنت آمیز به معلم نگاه می کنند. چه کسی جز معلم مسئولیت آنها را به عهده دارد؟  

از اینکه فرزند شما رئیس یک شرکت بزرگ شده است افتخار می کنید؟ کمی به گذشته او فکر کنید. به افرادی که در شرکت خدمت می کنند هم نظری بیفکنید؟ ببینید دستهای پنهان معلم را میبیند؟ آن موقع متواضع خواهید شد.

ببینید ماهواره ها را چگونه می توان در مدار زمین قرار داد. و ببینید چگونه با هواپیما میتوان به راحتی به هر کجا دنیا سفر کرد. آیا ممکن است همه اینها خودبخود به وجود آمده است و آموزنده رسمی نداشته باشد؟ اما نه، میدانیم که این مسئولیت سنگین برعهده گروهی از معلمان نخبه گذاشته شده است.

   امروزه فرزندان ما سالهای زیادی را در مدارس در کنار معلمان سپری می کنند معلمان هستی بخش فرزندان ما هستند آنان به فرزندان ما دلسوزی می کنند بدون این که منافعی از این کار داشته باشند. وقتی فرزند ما نمره بیست می گیرد معلم خوشحالی می کند. راستی چرا باید معلم خوشحال شود آیا این به این معنا نیست که معلم انسان را دوست دارد و به آن عشق می ورزید. معلم بدون اینکه پدر یا مادر فرزند ما باشد بخاطر او عصبانی می شود حرص و جوش می خورد و ناراحت می شود شاید هم به خاطر همین او را از کلاس اخراج می کند.یا تنبیه کند.

اگر اینقدر مقام یک معلم مهم و برتر است. پس اگر ما نتوانیم معلمان قوی تربیت کنیم به نظر شما چه وضعی پیش میآید؟

در این رابطه دو جامعه را مثال می زنیم:

دو جامعهA   وB  را در نظر بگیرید. در جامعه  A معلم مورد احترام است ( البته نه احترام شعاری) ارزش او را تا آنجا بالا برده اند که کسی به پای او نمی رسد. مشکلات او را چنان بررسی کرده اند که رضایت او بدست آمده است. چنان فکرش آسوده شده است که به مطالعه و تفکر می پردازد. دیگر او مستاجر دانش آموز خود نیست. به معلم بودنش بسنده کرده است و چند شیفته کار نمی کند. و مسافر کشی دانش آموزان خود نیست. خود او و خانواده اش مورد احترام و حمایت است.ووو.

  اما در جامعه B وضعیت به گونه ی دیگر است. مدیران خنگ مسئولیت ها را به عهده گرفته اند و بر انسانهای ذاتاً شریف مدیریت می کنند و این باعث نابسامانی وضعیت انسانهای شریف و نا بسامانی وضعیت خودشان شده است اما باز هم مسئله در جای دیگری بررسی می کنند اما کسی نیست به این ها بگوید ای خنگ ها ...

 در چنین جامعه ای گر چه ارزشهای مقدسی مقام معلمان را تعالی بخشیده  اما به علل گوناگون آنها تحقیر شده اند. و قدرت پرواز ندارند. هنوز آنها در سطح نیازهای اولیه خود هستند. ارزش و مقام آنها در حد شعار باقی مانده است. با اینکه آنها نیمه جان هستند باز هم پتک را بر سر آنها فرود می آورند. گویا آنها به زحمت قد علم کرده اند.در چنین جامعه ای دانش آموزان قدرتی در معلم نمی بینند. در نتیجه چون قدرتی ندارند الگویی و پذیرشی هم در میان نیست. مقام او در جامعه در مقابل مقام دیگران پایین است چون امنیت روحی و روانی و اقتصادی او نسبت به دیگران پائین است. آموزش و پرورش در مشکلات عدیده ای فرورفته است و برای حل آنهم آدمهایی پیدا نمیشود. به علت اقدامات نسنجیده  ترازوی  قدرت به نفع دانش آموزان سنگینی کرده .و موجب تضعیف معلمان شده است.او فریاد میزند و شکوه ها می کند اما آنرا جدی نمی گیرند. با این وجود آیا ممکن است معلم دست به فرافکنی نزند؟

راستی این دو جامعه را با هم مقایسه کنید و ببینید کدامیک می تواند معلمان نیرومند و موثر تربیت کند؟ معلمان در کدام جامعه عزیز هستند؟ ودر کدام جامعه خلاقیت وجود دارد؟ و در کدام جامعه آموزش و پرورش رشد پیدا می کند؟ و کدام جامعه به ارزش والای معلم پی برده است؟ و در کدام جامعه معلمان بیشتر وجدان کاری خواهند داشت؟ و کدام جامعه پیشرفت خواهد کرد؟

آموزش و پرورش در عمل و حقیقتاً نسبت به همه نهادهای جامعه تقدم بنیادی دارد. اگرچه ما به این مسئله اعتقادی نداشته باشیم یا آنرا در تقدم قرار ندهیم. اما نگاه کنید و ببینید وضعیت آموزش و پرورش چگونه است؟ فقط بودجه تخصیص یافته آنرا در نظر بگیرد.

مدارس از دانشگاهها هم اهمیت بیشتری دارند. شما مقایسه کنید ببیند آموز گاری که تازه خواندن و نوشتن را به کودکان می آموزد با استادی که در دانشگاه به دانشجو علم می آموزد. کدامیک کار مهمی را انجام می دهند. مگر نه  این است که آموزگار آن  دانشجو را برای استاد فرستاد است؟

با اینکه آموزش و پرورش مهد مقدم تعلیم و تربیت است. اما ببینید چگونه معلمان برای ادامه تحصیل مشکل دارند؟ و چگونه آنها رها شده اند؟ و چگونه آموزش عالی افراد با مدارک لیسانس و فوق لیسانس و دکتری تربیت می کند ولی آموزش و پروش سهم ناچیزی دارد و معلمان اکثرا مشکل آموزش دارند؟ چگونه ممکن است نهادی که خود متولی تعلیم و تربیت است اینگونه در حاشیه نگریسته شود؟

  سعادت و شقاوت یک جامعه به آموزش و پرورش آن بستگی دارد. اما ببینید با این نهاد مهم چگونه غافلانه بر خورد می شود. باید مسئول فرد بسیار خنگی باشد که نتواند این مسائل را درک گند.

 شاید به خاطر همین عدم درک است که برخی معلمان را مصرف کننده می دانند و برخی آنها را آدمهای نجیب و صبوری می دانند که باید سختی ها را تحمل کنند. برخی نیز سه ماه تعطیلی را به رخ می کشند. برخی نیز پا را فراتر گذاشته اند و احمقانه می گویند مگر معلمان چکار می کنند.

البته نباید فکر کرد که معلمان فقط به فکر اصلاح وضعیت خویش هستند بلکه معلمان خواستار اصلاح وضعیت کلی نهاد آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد بنیادی و برتر نسبت به نهادهای دیگر هستند تا  بتوانند یک جامعه بالنده ایجاد نمایند. حق و حقوق آنها هم بخشی از کار است.