اولویت آموزش و پرورش و ارزش معلمان

 جامعه چه تصوری از آموزش و پرورش دارد؟

راستی اهمیت آموزش و پرورش تا کجاست؟

 ساختار این نهاد را چه کسانی بوجود آورده اند؟

 آیا بدون در نظر گرفتن دانش آموزان و معلمین تصور این نهاد میسر است؟

زمانیکه ما چشم خود را باز می کنیم و به اطراف نگاه میکنیم آثار تمدن و تکامل بشر را در همه جا می بینیم مثل ساختمانهای گوناگون، ماشینها، کارخانه ها، خیابانها، باجه های تلفن، گوشهای همراه، مغازه های گوناگون، انواع ترنها، قطارها، متروها، هواپیماها، ووو. همه این ها مرهون کار و زحمت معلم است.

وقتی صبح از خواب بیدار میشوید و احساس کسالت و بیماری می کنید ممکن است به پزشک مراجعه کنید. آیا تا حال به چهره پزشکی نگاه کرده اید؟ و آیا به تعلیم دهندگان او فکر کرده اید؟

شاید هم به کارخانه ای بروید و از گستردگی و پیچید گی آن تعجب کنید. و کارگرانی را ببینید که در آ نجا کار میکنند واز این راه ارتزاق می کنند. وشاید هم مهندسی را ببینید که پشت دستگاه های پیچیده ای ایستاده اند و آن را مدیریت میکنند. در آن صورت باید بدانید دست معلم در این جا هم در کار بوده است.

 شاید هم در کنار خیابانی ایستاده باشید اتومبیل مدرنی را ببینید که با سرعت در حال حرکت است تعجب کنید. آیا تا حال به سازندگان و طراحان آن توجه کرده اید؟ آیا می دانید چه کسانی طراحان و سازندگان آنرا تربیت کرده اند.

به کودک خردسال خود که تازه به مدرسه رفته است در کنار معلم اش نگاه کنید فکر می کنید چه می بینید؟ کسی را میبینید که باید به کودک شما به سختی خواندن و نوشتن را یاد بدهد. نعمتی که خداوند به آن در قرآن کریم قسم خورده است. آیا کودک شما بدون خواندن و نوشتن فرد بزرگی خواهد شد تا در آینده به آن ببالید.آیا او بدون معلم می تواند دکتر، خلبان، مهندس، استاد و غیره شود؟

آیا شما لجاجت و یک دندگی فرزند خود را دیده اید؟ .آیا می دانید که آنها چقدر پر انرژی ی و اعصاب خرد کن هستند؟ و آیا می دانید که آنها چگونه تمایل به مسخره کردن دیگران از جمله معلم خود دارند؟ و آیا می دانید آنها به خاطر شیطنت و شوخی ممکن است معلمی را کلافه کنند؟ به نظر شما رفتار با این گونه افراد بازی گوش کار آسانی است؟ آنهم نه با یک یا دو نفر بلکه یک کلاس بیست یا سی نفره،  کلاسی که هر کس منحصر به فرد است و معجونی از افراد با چشمان شیطنت آمیز به معلم نگاه می کنند. چه کسی جز معلم مسئولیت آنها را به عهده دارد؟  

از اینکه فرزند شما رئیس یک شرکت بزرگ شده است افتخار می کنید؟ کمی به گذشته او فکر کنید. به افرادی که در شرکت خدمت می کنند هم نظری بیفکنید؟ ببینید دستهای پنهان معلم را میبیند؟ آن موقع متواضع خواهید شد.

ببینید ماهواره ها را چگونه می توان در مدار زمین قرار داد. و ببینید چگونه با هواپیما میتوان به راحتی به هر کجا دنیا سفر کرد. آیا ممکن است همه اینها خودبخود به وجود آمده است و آموزنده رسمی نداشته باشد؟ اما نه، میدانیم که این مسئولیت سنگین برعهده گروهی از معلمان نخبه گذاشته شده است.

   امروزه فرزندان ما سالهای زیادی را در مدارس در کنار معلمان سپری می کنند معلمان هستی بخش فرزندان ما هستند آنان به فرزندان ما دلسوزی می کنند بدون این که منافعی از این کار داشته باشند. وقتی فرزند ما نمره بیست می گیرد معلم خوشحالی می کند. راستی چرا باید معلم خوشحال شود آیا این به این معنا نیست که معلم انسان را دوست دارد و به آن عشق می ورزید. معلم بدون اینکه پدر یا مادر فرزند ما باشد بخاطر او عصبانی می شود حرص و جوش می خورد و ناراحت می شود شاید هم به خاطر همین او را از کلاس اخراج می کند.یا تنبیه کند.

اگر اینقدر مقام یک معلم مهم و برتر است. پس اگر ما نتوانیم معلمان قوی تربیت کنیم به نظر شما چه وضعی پیش میآید؟

در این رابطه دو جامعه را مثال می زنیم:

دو جامعهA   وB  را در نظر بگیرید. در جامعه  A معلم مورد احترام است ( البته نه احترام شعاری) ارزش او را تا آنجا بالا برده اند که کسی به پای او نمی رسد. مشکلات او را چنان بررسی کرده اند که رضایت او بدست آمده است. چنان فکرش آسوده شده است که به مطالعه و تفکر می پردازد. دیگر او مستاجر دانش آموز خود نیست. به معلم بودنش بسنده کرده است و چند شیفته کار نمی کند. و مسافر کشی دانش آموزان خود نیست. خود او و خانواده اش مورد احترام و حمایت است.ووو.

  اما در جامعه B وضعیت به گونه ی دیگر است. مدیران خنگ مسئولیت ها را به عهده گرفته اند و بر انسانهای ذاتاً شریف مدیریت می کنند و این باعث نابسامانی وضعیت انسانهای شریف و نا بسامانی وضعیت خودشان شده است اما باز هم مسئله در جای دیگری بررسی می کنند اما کسی نیست به این ها بگوید ای خنگ ها ...

 در چنین جامعه ای گر چه ارزشهای مقدسی مقام معلمان را تعالی بخشیده  اما به علل گوناگون آنها تحقیر شده اند. و قدرت پرواز ندارند. هنوز آنها در سطح نیازهای اولیه خود هستند. ارزش و مقام آنها در حد شعار باقی مانده است. با اینکه آنها نیمه جان هستند باز هم پتک را بر سر آنها فرود می آورند. گویا آنها به زحمت قد علم کرده اند.در چنین جامعه ای دانش آموزان قدرتی در معلم نمی بینند. در نتیجه چون قدرتی ندارند الگویی و پذیرشی هم در میان نیست. مقام او در جامعه در مقابل مقام دیگران پایین است چون امنیت روحی و روانی و اقتصادی او نسبت به دیگران پائین است. آموزش و پرورش در مشکلات عدیده ای فرورفته است و برای حل آنهم آدمهایی پیدا نمیشود. به علت اقدامات نسنجیده  ترازوی  قدرت به نفع دانش آموزان سنگینی کرده .و موجب تضعیف معلمان شده است.او فریاد میزند و شکوه ها می کند اما آنرا جدی نمی گیرند. با این وجود آیا ممکن است معلم دست به فرافکنی نزند؟

راستی این دو جامعه را با هم مقایسه کنید و ببینید کدامیک می تواند معلمان نیرومند و موثر تربیت کند؟ معلمان در کدام جامعه عزیز هستند؟ ودر کدام جامعه خلاقیت وجود دارد؟ و در کدام جامعه آموزش و پرورش رشد پیدا می کند؟ و کدام جامعه به ارزش والای معلم پی برده است؟ و در کدام جامعه معلمان بیشتر وجدان کاری خواهند داشت؟ و کدام جامعه پیشرفت خواهد کرد؟

آموزش و پرورش در عمل و حقیقتاً نسبت به همه نهادهای جامعه تقدم بنیادی دارد. اگرچه ما به این مسئله اعتقادی نداشته باشیم یا آنرا در تقدم قرار ندهیم. اما نگاه کنید و ببینید وضعیت آموزش و پرورش چگونه است؟ فقط بودجه تخصیص یافته آنرا در نظر بگیرد.

مدارس از دانشگاهها هم اهمیت بیشتری دارند. شما مقایسه کنید ببیند آموز گاری که تازه خواندن و نوشتن را به کودکان می آموزد با استادی که در دانشگاه به دانشجو علم می آموزد. کدامیک کار مهمی را انجام می دهند. مگر نه  این است که آموزگار آن  دانشجو را برای استاد فرستاد است؟

با اینکه آموزش و پرورش مهد مقدم تعلیم و تربیت است. اما ببینید چگونه معلمان برای ادامه تحصیل مشکل دارند؟ و چگونه آنها رها شده اند؟ و چگونه آموزش عالی افراد با مدارک لیسانس و فوق لیسانس و دکتری تربیت می کند ولی آموزش و پروش سهم ناچیزی دارد و معلمان اکثرا مشکل آموزش دارند؟ چگونه ممکن است نهادی که خود متولی تعلیم و تربیت است اینگونه در حاشیه نگریسته شود؟

  سعادت و شقاوت یک جامعه به آموزش و پرورش آن بستگی دارد. اما ببینید با این نهاد مهم چگونه غافلانه بر خورد می شود. باید مسئول فرد بسیار خنگی باشد که نتواند این مسائل را درک گند.

 شاید به خاطر همین عدم درک است که برخی معلمان را مصرف کننده می دانند و برخی آنها را آدمهای نجیب و صبوری می دانند که باید سختی ها را تحمل کنند. برخی نیز سه ماه تعطیلی را به رخ می کشند. برخی نیز پا را فراتر گذاشته اند و احمقانه می گویند مگر معلمان چکار می کنند.

البته نباید فکر کرد که معلمان فقط به فکر اصلاح وضعیت خویش هستند بلکه معلمان خواستار اصلاح وضعیت کلی نهاد آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد بنیادی و برتر نسبت به نهادهای دیگر هستند تا  بتوانند یک جامعه بالنده ایجاد نمایند. حق و حقوق آنها هم بخشی از کار است.

نظرات 2 + ارسال نظر
صدای معلم جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:02 ق.ظ http://sedaiemoallem.blogfa.com

سلام
خوشحالم که به این شیوایی مطلبی جذاب و خواندنی را مطرح کرده اید!
کاش مسوولین هم حداقل روزی یک ساعت از این طریق با نظرات معلمین آشنا می شدند!

negash.ir جمعه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 12:31 ب.ظ http://negash.ir/skins.aspx?gid=3&cid=0

سلام
از قالب های حرفه ای،ریسپانسیو(سازگار با تبلت و گوشی های هوشمند)و کلاسیک نقاش دیدن کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد