كانال تلگرام افتتاح شد...

 

با سلام خدمت همراهان هميشگي. با توصيه و اصرار برخي دوستان و خوانندگان وبلاگ، كانال شخصي خودم را در تلگرام از امروز افتتاح كردم. اميدوارم از طريق اين كانال بتوانيم زمينه بهتري براي ارتباط موثر و متقابل به وجود آوريم. براي عضويت در كانال مي توانيد از طريق نشاني ذيل اقدام كنيد: 

telegram.me/ssmovahed2

یک حماقت و کلی دردسر

متاسفانه فعالیت کانال به دلیل یک ماجراجویی انسانی مریض مسلک فعلا متوقف شد. امیدوارم بتوانم راه حل قطعی برای رفع این مشکل پیدا کنم تا مجبور نباشم تمامی فایل هایی که در این چند وقت برایتان به اشتراک گذاشته بودم را پاک کنم. لطفا برای رفع این مشکل چند روزی تامل نمایید.توصیه می کنم به هیچ وجه به کدها یا لینک هایی که از طرف افراد ناشناس برایتان ارسال می شود توجه نکنید و فورا آنها را پاک کنید. متاسفانه این اشتباه از طرف من سر زد و مدیریت کل تلگرام و گوشی من برای چند ساعت در اختیار فردی ناشناس قرار گرفت. 

استراليا-8

فردا به گشت زني در شهر پرث پرداختم. پرت شهري زيبا و جذاب و نسبتا شلوغ بود  با امكاناتي مدرن كه در عين حال به دليل نظم و طبيعت ستودني اش آرامشي وافر به انسان مي دهد. اينقدر از اين شهر خوشم آمد كه دوست دارم به بهانه فرصت مطالعاتي مجددا سري به اينجا بزنم. باغ وحش شهر بسيار زيبا بود، پارك ملكه طبيعتي بي نظير داشت و چشم انداز زيباي آن به رودخانه swan ستودني بود، منطقه مركزي شهر براي خريد و گردش بسيار دلنشين و پرهيجان بود، ...

با فرصتي كه داشتم سوار قايق شدم تا به جزيره Fremantle بروم. از روي رودخانه زيبا گذشتيم و وارد جزيره شديم. آنجا ميني بوسي منتظرمان بود تا ما را به گشت در جزيره ببرد. من كه از لهجه استراليائي راهنماي تور هيچ چي نفهميدم اما از گشت در جزيره بسيار لذت بردم. زندان قديمي اينجا به آلكاتراس استراليا معروف بود و تاريخچه پر از خاطره و وحشت انگيزي داشت. اطاق عبادت و اطاق اعدام آن بسيار جالب و البته هراس برانگيز بودند. خدا مي داند افرادي كه در اينجا بوده اند چه كشيده اند! در قسمت ديگر جزيره به خوردن fish and chips دعوت شديم و من پرندگان زيباي اقيانوسي را به سفره ام دعوت كردم، بطوريكه نامردها سه چهارم غذاي من را كاملا بلعيدند.

در راه بازگشت از جزيره به دوست قديمي زنگ زدم كه نه تابحال صدايش را شنيده بودم نه چهره اش را ديده بودم: دكتر سام نايدو رئيس انجمن آموزش هاي مجازي استراليا و از چهره هاي مشهور يادگيري الكترونيكي دنيا. سال ها قبل وقتي كه دانشجو بودم كتاب يادگيري الكترونيكي ايشان را با كسب اجازه از خودشان به فارسي برگردانده و چاپ كرده بودم. پس از اينكه به سام خودم را معرفي كردم بسيار جالب و گرم رفتار كرد: " سعيد! واقعا نمي دوني چقدر هيجان زده ام كه دارم با مترجم كتابم صحبت مي كنم!". از برخورد گرم و دوستانه اش بسيار لذت بردم. چنان آدم معروفي آنچنان بي غل و غش و گرم برخورد كرد كه شرمنده مرامش شدم. كمي با هم صحبت كرديم و دعوتم كرد كه به ملبورن بروم تا ديداري با هم داشته باشيم. برايش توضيح دادم كه آخرين روز حضورم در استراليا است. افسوس خورد و گفت كاش طوري برنامه مي ريختي كه اينجا هم مي آمدي و من هم از ته دل گفتم: كاششششششش! البته سام توصيه كرد حتما در همايش انجمن آموزش مجازي استراليا شركت كنم. بعيد است بروم! هزينه سفر به استراليا هر چه هم صرف جوئي كنيد گران تمام مي شود. 

 

بالاخره سفر و تجربه ديگر من نيز تمام شد و سوار بر هواپيما به ايران بازگشتم. در هواپيما تا آنجا كه مي شد كارتون هاي والت ديزني تماشا كردم و خودم را حسابي سرگرم كردم. آخه وقتي سرگرم نيستم واسه مسافرت هاي بعدي برنامه ريزي مي كنم! هنگامي كه داشتم از هواپيما پياده مي شدم دو نفر در حال صحبت از تجربه هاي سفرشون به ايرلند جنوبي و دوبلين بودند. واي چه مقصد جذابي!

 

استراليا-7

صبح اول وقت با كوله باري از تجربه خوب بريزبن را به سمت پرث ترك كردم. استراليا كشور واقعا بزرگي است و فاصله شهرها در اين كشور ديوانه كننده است. پرواز بين بريزبن تا پرث با هواپيماي مدرن شركت QUANTAS حدود شش ساعت طول كشيد. از فرودگاه تاكسي گرفتم و به سمت هتل راه افتادم. هتل در منطقه زيباي Esplanade در جنوب پرث واقع شده بود و چشم انداز زيبائي به رودخانه Swan  داشت. چشم انداز آنقدر زيبا بود كه دوست داشتم ساعت ها در بالكن اطاقم بشينم و منظره رودخانه و شهر را تماشا كنم. رودخانه اي زيبا و ساحلي تميز كه محل ورزش و قدم زدن عشاق بود!

 البته خود رودخانه هم تاريخچه جذابي دارد و من در كلاس هاي درس آينده پژوهي هميشه به داستان آن اشاره مي كنم و خوشحالم كه اينجا را از نزديك مي بينم. واقعيت اين است كه اين رودخانه اولين جائي بود كه در آن قوي سياه كشف شد(black swan). حدود چند صد سال پيش در اروپا اصلاحي رواج داشت كه وقتي مي خواستند كسي را سر بدوانند مي گفتند فلاني را دنبال قوي سياه فرستاديم(نظير دنبال نخودسياه فرستادن در زبان فارسي). واقعيت اين است كه در آن زمان مردم تصور مي كردند كه همه قوها سفيد هستند و در دنيا چيزي به اسم قوي سياه وجود خارجي ندارد. اما هنگاميكه مهاجران براي اولين بار پا به استراليا گذاشتند در كمال تعجب با قوي سياه مواجه شدند. اين ماجرا دست آويز اصلي در آينده پژوهي و مديريت ريسك شد به نام اصل قوي سياه. بر اساس اين اصل در هنگام پيش بيني آينده حتما مي بايد اموري كه حتي احتمال وقوع آنها بسيار كم مي باشد را نيز در طرح ها و نقشه هايتان مدنظر قراردهيد!

در اولين فرصت به امير زنگ زدم. امير از دوستان قديمي من است كه در حال حاضر استاد دانشگاه استراليا مي باشد. حدود غروب بود كه سر و كله اش پيدا شد. ظاهرش مثل قديم ساده بود، اما تكبر از كلامش مي باريد! همين امر باعث شد تا حسابي متلك بارانش كنم. امير از شرايط سخت زندگي در استراليا براي برخي هموطنان گفت. برخي داستان هاي او خيلي سخت و تامل برانگيز بود. براي من قابل درك نبود كساني كه در ايران موقعيت شغلي و اجتماعي بالائي داشتند چطور حاضر مي شدند چنين وضعيت رقت برانگيزي را به جان بخرند. آيا اين استعدادهاي ايراني خودفروخته و غرب زده و توخالي اند يا اينكه ما چنان شرايط را بر آنها تنگ كرده ايم كه حاضر شده اند سختي غربت را با شيريني وطن معاوضه كنند؟ به نظر خود من زندگي در ايران بسيار پراسترس و پراضطراب است و چنين شرايطي براي نخبگان قابل تحمل نيست. مخصوصا اگر بدانند كه اين حاشيه ها هستند كه بر رشد و پيشرفت افراد تاثير مي گذارند نه عملكرد و تلاش آنها. با امير در مورد دانشگاه صحبت كردم. وي كه تحصيل كرده دانشگاه شريف و فرانسه است شرايط استراليا را از ايران و اروپا بهتر مي دانداما معتقد است كه تب مقاله نويسي ساختگي و ISI به اينجا هم رسيده است و دانشگاه ها براي كسب رتبه بهتر و جذب منابع مالي به شدت اساتيد و دانشگاه ها را براي چنين كارهائي تحت فشار قرار داده اند. او از يك چيز ديگر تاسف مي خورد: اينكه اساتيد ديگر كشورها خيلي راحت جذب دانشگاه هاي استراليا مي شوند، اما بچه هاي ما كه بسيار باهوش و خبره هستند به دلايل كاملا سياسي براي حضور در چنين عرصه هائي مشكل دارند. امير شرايط اساتيد و بازنشستگي آنها را در استراليا بسيار مطلوب قلمداد مي كند و كلا خوشحال است كه اينجا آمده است. قرار گذاشتم كه سري به دانشگاهشان بزنم. به امير گفتم: لطفا با حراست(security) دانشگاهتان هماهنگ كن براي ورود مشكلي نداشته باشم. امير با پوزخند جواب داد: سعيد تو هنوز تو حال و هواي ايروني؟! حراست و امنيت كجا بود؟! از در دانشگاه مستقيم مي آئي تو و دانشكده  طبقه چهارم من در خدمتتم. اينجا براي ورود به دانشگاه جلوي كسي را نمي گيرند!. يك لحظه اخم هام رفت توي هم! نميدونم چرا اين ها شرايط حساس كنوني را درك نمي كنند! و نمي دانند حراست دانشگاه چه نقش مهمي در تكريم استاد، دانشجو و دیگر مراجعان گرانقدر دارد.

 

استراليا-6

روز دوم نمايشگاه هم در تعطيلي روز يكشنبه در كمال آرامش آغاز شد. امروز هم سخنراني هاي جالبي بود كه با هم مرور مي كنيم:

آقاي ويكينز از QT Financial Planning  به تشريح طرح جالب اين موسسه براي معلماني پرداخت كه قرار است بازنشسته شوند. هدف اين طرح آماده سازي معلمان براي توانمندي مالي در دوران پس از اشتغال بود ( البته من در طرحشان چيزي از مسافركشي و كار در آژانس نديدم كه باعث تعجب است!):

دانلود

خانم جي كلي از موسسه ORIGO EDUCATION طرح جالبي در مورد آموزش رياضي از طريق قصه گويي داشتند و به معرفي كتاب هاي خوبي پرداختند كه طراحي كرده بودند:

دانلود

پس از اين دو ارايه كمي به صحبت با مسئولين غرفه ها پرداختم و سپس كمي زودتر به سمت "ساحل طلا" راه افتادم براي دو منظور: تور مشاهده نهنگ ها در اقيانوس و ديدن آقا رضا كه ديشب باهاشون آشنا شده بودم. فاصله بريزبن تا ساحل طلا كمي زياد بود و با آرامش خوابيدم. وقتي چشمهام رو باز كردم از دين منطقه بهت زده شدم. اينجا تركيبي زيبا  از اقيانوس، ساحل، ساختمان هاي زيبا، و تنوع فرهنگي را مي توانستيد ببينيد. منطقه ، منطقه اي بسيار زيبا و پرهيجان بود.   

خلاصه به سختي راهم را پيدا كردم و سوار كشتي شدم كه ما را به اقيانوس مي برد. حدود يك ساعتي در كشتي منتظر بوديم تا سر و كله نهنگ ها پيدا شد: رقص طنازانه اين موجودات غول پيكر و زيبا به همراه كودكانشان همه را به وجد و شادي آورد. صداي سوت و كف و دست بود كه به آسمان بلند شده بود.

پس از بازگشت از اقيانوس شب هنگام به رضا زنگ زدم. آقا رضا با خوشرويي به سراغم آمد و عازم رستوران شيراز در قلب منطقه شديم. ديدن حال و هواي اين رستوران ايراني حالم را جاآورد. سر صحبت را با رضا باز كردم. همانطور كه گفتم ايشان دانشجوي ارشد مددكاري اجتماعي بود. پس از چند سال كار در ايران و پس از طلاق به استراليا آمده بود تا زندگي جديدي را تجربه كند. براي امرار معاش كار مي كرد و از وضعيت زندگي اش راضي بود. وي معتقد بود دولت استراليا در طي چند سال گذشته تلاش زيادي كرده تا بحث سعه صدر و تعامل فرهنگي مثبت را در جامعه چندفرهنگي استراليا به خوبي جا اندازد و امروزه شاهديم كه قوميت هاي مختلف با كمترين تنش در كنار هم زندگي مي كنند. رضا بزرگترين آسيب اجتماعي جامعه جوان استراليا را مصرف مشروبات الكلي مي داند و در پروژه پايان نامه خود سعي دارد نقش موثري در بحث مددكاري اعتياد ايفا كند. او اينگونه تشريح كرد كه پايان نامه هاي تحصيلات تكميلي در استراليا در حوزه هاي كاربردي حتما مي بايست بر مبناي پروژه هاي تعريف شده تدوين شوند و نمي توان كارهاي انتزاعي و بي ارتباط انجام داد. مهمترين فايده چنين كاري ارتباط موثر دانشگاه با دنياي بيرون و توانمندسازي دانشجويان است. البته به نظر من اين طرز تفكر جامعه استراليايي حاصل اعتماد جامعه و سازمان ها به نهاد دانشگاه است.

شب آخر وقت از رضا خداحافظي كردم و با تجربه اي شيرين به سمت هتل راه افتادم. فردا روز عزمت به شهر پرث است!

استراليا-5

امروز صبح زود ساعت چهار از خواب بیدار شدم تا به سمت شهر ایپسویچ برم. حدس بزنید واسه چی؟ بالون سواری. بعد از طی 40 کیلومتر به شهر ایپسویچ رسیدم. حدود 9 نفر بودیم که قرار بود سوار بالن بشیم. خلبان بالن ما رو به سمت یک مزرعه بزرگ برد و مجبورمون کرد در آماده سازی بالن همراهیش کنیم. کار بسیار سختی بود، ولی بسیار در سرمای اول صبح حال داد. پس از آماده سازی، سوار بالن شدیم. نفس ها در سینه حبس شده بود تا اینکه بالن به پرواز دراومد. خدایا چه حس قشنگی بود، چه هوای لطیفی بود، و چه تجربه جذابی! دیدن کانگوروهای وحشی، گوسفندهای پشمالو، و مزرعه های خاص استرالیائی از آسمان صحنه های جذابی بودند که شاید دیگر برایم تکرار نشوند. البته قبل از پرواز دعائی خواندیم که بسیار زیبا بود و ترجمه آن چنین است:

" بادها به  نرمی به تو خوشامد خواهند گفت. خورشید با دستان گرمش تو را از نعمت خویش برخوردار خواهد ساخت. تو به خوبی به چنان بلندائی پرواز خواهی کرد که خدا خودش را در خنده های مستانه ات شریک ساخته و سپس به نرمی به آغوش مادرت زمین بازخواهد گرداند".

پس از يك آسمان گردي مفرح، به زمين بازگشتيم. كاپيتان ما را براي صرف صبحانه به هتلي در همان نزديكي برد. ابتداي صبحانه همه به سلامتي پروازي كه داشتيم مي خواستند يك نوشيدني صرف كنند. من ليوان را زمين گذاشتم. كاپيتان كه حواسش حسابي جمع بود در گوشم گفت:" نگران نباش سعيد! مشروب نيست. يك نوع نوشيدني سنتي محلي است كه از آب انگور درست مي شود. رسم ما اين است كه به كسي كه پرواز آسماني داشته نوشيدني الكلي ندهيم!". نفس راحتي كشيدم و به سلامتي همگي سه تا ليوان نوشيدم! بقيه هاج و واج مونده بودند كه بابا اين ديگه كيه؟! پس از اتمام صبحانه، گواهينامه پرواز گرفتيم و من جهت بازگشت به بريزبن آماده شدم. هنگامي كه قصد گرفتن تاكسي داشتم، پيرمرد و پيرزن مهربوني كه در گروه بودند بهم گفتند كا ما شما را مي رسانيم. خيلي خوشحال شدم كه لطف آنها باعث كاهش هزينه هاي من مي شد. نمي دانم آيا در كشور ما هم هنوز چنين اعتماد اجتماعي نسبت به همنوعان وجود دارد؟ آيا نسبت به توريست ها چنين مهربان هستيم؟ البته بارها و بارها ديده ام كه هموطنان عزيز با اروپايي ها برخورد دوستانه اي دارند، اما چندين بار هم ديده ام كه چگونه با توريست هاي عراقي، پاكستاني، سياه پوست، ... چگونه رفتار مي كنند؟ بگذريم.. زوج مهربان من را تا دم هتل رساندند. در طي راه از نوه شان گفتند و من هم از دخترم گفتم. البته اينها مقدمه بحث بود، چرا كه از ته دل مي خواستند راجع به ايراني كه اين همه در خبرها ظاهر مي شود بدانند. براشون توضيح دادم كه ايران يك كشور امنيتي نيست، ايران يك كره شمالي نيست، ايران عربستان نيست، زن ها در ايران مي تونند راي بدن و رانندگي كنند، آدم ها مي تونند اينجا تا حدي نظر بدن، ..... . اما متاسفانه رسانه هاي غربي خيلي بر روي اخبار بد ايران مانوور داده اند و ذهن ها را مشوش كرده اند.

بعد از يك رانندگي يك ساعته به هتل رسيدم و آماده حضور در روز دوم نمايشگاه شدم. آنچه اين سفرها براي من جذاب مي كند، همين تجربه هاي نو و بين فرهنگي است. از اينكه مي بينم آدم ها متفاوت فكر مي كنند و زندگي مي كنند نمي ترسم، بلكه لذت مي برم. خدا را به خاطر اين همه تنوع فرهنگي و محيطي شكر مي كنم و اميدوارم كه به من توانايي فهم تفاوت ها و احترام به عقايد مختلف را اعطا كند. آمييييييين!

استراليا-4

پس از بازدیدی کوتاه از غرفه ها، به محل برگزاری سخنرانی ها رفتم. ویژگی مهم سخنرانی های مذکور این بود که مقاله به شیوه مرسوم نبود، بلکه شرکت ها هر کدام یک سخنران داشتند که توضیح می داد محصولات و خدمات آنها بر اساس چه فرایند تحقیقاتی شکل گرفته اند ( نمونه هائی جالب از تحقیق و توسعه R & D) و چه پیامدهای تربیتی در عمل بر جای خواهند گذشت. چند مورد از این سخنرانی ها را برایتان ضبط کرده ام که می توانید از قسمت ذیل دانلود کنید.

خانم ریچی از موسسه  The THRASS Institute  به معرفی محصول جذابشون در حوزه آموزش زبان انگلیسی پرداختند. به عقیده ایشون از اونجائیکه انگلیسی یک زبان غیرفونتیک است، زبان آموزان در تلفظ درست کلمات مشکلات زیادی دارند و توضیح دادند که چگونه محصول این موسسه قصد دارد این نقیصه را برطرف سازد (زبان های غیرفونتیک آنهائی هستند که بین رسم الخط کلمه و تلفظ آنها تفاوت وجود دارد. مثلا در زبان انگلیسی می نویسیم laugh اما تلفظ می کنیم laf):

دانلود

آقای جان والترز از موسسه Teachers 4 Teachers به معرفی محصول خود در زمینه بهبود مهارت های خواندن پرداختند. این ارائه بسیار جالب بود و نشان داد محصول آنها بر اساس یک کار تحقیقی گسترده بناشده است. بر اساس تحقیقات، دانش آموزان از حیث سبک خواندن در سه گروه عمده قرار می گیرند: Describers, Comprehenders, Performance-oriented. این محصول و منطق زیربنائی آن بسیار جالب است:

دانلود

خانم نیکول آلدر از موسسه Trailblazer Tours به معرفی تورهای آموزشی پرداختند که در جزایر اطراف استرالیا برگزار می کنند. هدف اصلی این تورها آموزش جغرافیا، علوم جانوری، و مهارت های اجتماعی از طریق فعالیت های تفریحی می باشد. فعالیت این تورها نمونه جالبی از تلفیق در برنامه درسی است:

دانلود

خانم ماریسون آندرسون از موسسه Amazing People Schools به معرفی محصول خودشان در حوزه تربیت منش و آموزش اخلاق پرداختند. این ارائه هم جذابیت بالائی داشت:

دانلود

امروز از حیث یادگیری روز جذاب و پرکاری بود. به همین خاطر شب تصمیم گرفتم استراحتی کنم. به اسکله بریزبن رفتم و بلیط یکی از قایق های تفریحی ارزان قیمت را گرفتم. در قایق برای اولین بار یک ایرانی در استرالیا دیدم: رضا دانشجوی ایرانی بود که لیسانس روانشناسی گرفته بود و در حال تحصیل در رشته مددکاری اجتماعی بود. جالب بود، اولین بار بود که می دیدم ایرانی ها در خارج از کشور برای چنین رشته هائی هم هزینه می کنند. رضا وقتی فهمید من هم از دانشکده روانشناسی هستم، بسیار خوشحال شد و برای فردا شب به شام در Gold Coast دعوتم کرد. این ساحل از معروف ترین سواحل دنیا است که شهرتی جهانی دارد و چه شانسی بهتر از این برای من که اینجا را هم ببینم! انگار خدا حاجت دل جهانگردها رو زود میده! برم بخوابم که فردا روز بسیار شلوغ و پرهیجانی دارم.

استراليا-3

 


امروز اولین روز نمایشگاه است. به سمت محل برگزاری می روم. اما نزدیک که می شوم خیلی تعجب می کنم: پس ترافیک اطراف نمایشگاه کو؟ پس مسافرکش ها کجان؟ اینجا دستفروش پیدا نمیشه یه چائی به ما بده؟ وارد نمایشگاه می شوم. تعداد کل حاضران به 150 نفر نمی رسد. از مسئول نمایشگاه می پرسم: چقدر خلوته اینجا؟ با این معروفیتی که نمایشگاه شما داره فکر می کردم خیلی شلوغ باشه؟ طرف یک نگاهی بهم کرد و گفت: "چرا چنین فکری می کنی؟ اینها افرادی هستند که حضور در نمایشگاه براشون ارزش افزوده داره و نیازی رو ازشون برطرف می کنه". یک لحظه به نمایشگاه بین المللی، نمایشگاه کتاب، و جشنواره فیلم رشد خودمون فکر کردم و دیدم ما ایرانی ها خدائیش چقدر دانش دوست تریم. در همین فکرها بودم که از بلندگوی محل برگزاری اعلام شد که رویداد مذکور تا چند دقیقه دیگر افتتاح می شود. من هم در گوشه ای ایستادم تا شروع شود. ناگهان صدائی از بلندگو به همه حضار خوشامد گفت و اینچنین بود که رویداد مذکور آغاز شد. عجب! همین؟ پس وکیل، استاندار، فرماندار، شهردار، نماینده رئیس جمهور، ... یا کس دیگه ای نمی خواد سخنرانی کنه و مراسم رو افتتاح کنه؟! 

در این نمایشگاه موسسات مختلفی حضور پیدا کرده اند که خدماتشون برام بسیار جذاب و جالبه. نشون میده که کار خدمات و محصولات آموزشی در اینجا بسیار حرفه ای دنبال میشه. در ذیل برخی از این موسسات رو براتون معرفی می کنم. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد خدمات و محصولات این موسسات به وبسایت آنها مراجعه کنید:

موسسه Learning Patch امسال محصولات آموزشی ارزشمندی را برای کودکان اوتیسم ارائه کرده بود. این محصولات به معلمان و والدین کودکان دارای اختلال اوتیسم کمک می کند تا در پرورش مهارت های اساسی این گروه از دانش آموزان نقشی فعال ایفا کنند:

https://learningpatch.com

موسسه آموزشی South Passage Brisbane با استفاده از یک کشتی بادبانی، تورهای آموزشی در سواحل شرق استرالیا برگزار می کند و در طی این تورهای چند روزه به آموزش مهارت هائی چون کار تیمی، مدیریت بحران، سعه صدر و تبادل ایده ها، رهبری، .. می پردازد. تورهای این موسسه بسیار جذاب به نظر می رسند:

www.southpassage.org.au 

دانشگاه کوئینزلندجنوبی (University of Southern Queensland) رشته های تحصیلی و دوره های آموزشی جالبی را در حوزه تعلیم و تربیت ارائه می کند. اگر علاقمند به تحصیل در استرالیا هستید و یا می خواهید دور های مذکور را بصورت از راه دور در ایران بگذرانید، این دانشگاه گزینه جالبی به نظر می رسد:

www.usq.edu.au 

شرکت iFly شبیه ساز جالبی را طراحی کرده است که امکان تجربه پرواز در حالت بی وزنی و سقوط آزاد را به دانش آموزان ارائه می دهد:   

www.indoorskydiveaustralia.com.au

استرالیا-2

صبح زود با وجود خستگی فراوان از خواب پا میشم تا خودمو به قایقی برسونم که توریست ها رو به سمت زیستگاه کوالاها می بره. با کلی زحمت اسکله را پیدا می کنم و داخل قایق می نشینم تا به مقصد برسم. قایق از مسیر رودخانه پر پیچ و خم بریزبن میگذره. شهر بریزبن دقیقا در اطراف این رودخانه واقع شده و از هر کجا که بگذرید به این رودخانه می رسید: رودخانه ای زیبا که در دو طرف آن دانشگاه UQ، خانه ها و رستوران های زیادی واقع شده اند که هر چند سال زیر سیلاب می روند و دوباره در می آیند!!  

 

پس از طی مسیر زیبای چند کیلومتری به Koala Pine Sanctuary  رسیدیم( شایان ذکر است این محل در ابتدا یک ملک خصوصی بوده که بعدها صاحبانش آن را وقف حمایت از حیوانات کرده اند و چه وقف زیبائی). وارد محوطه که شدم، از دیدن این موجودات زیبا نفس در سینه ام حبس شد! 

نکته قابل توجه حضور کودکان کم سن و سال زیادی بود که همراه با معلمان خود به عنوان بخشی از برنامه درسی رسمی به اینجا آمده بودند. در اینجا قرار بود علاوه بر آشنائی عملی با گونه های جانوری ایالت کوئینزلند، عشق ورزیدن به دیگر مخلوقات خدا را هم یاد بگیرندچیزی که بسیار بیشتر از معلومات بی مصرف برای کودکان مورد نیاز است.

پس از بازگشت از مسیر زیبای زیستگاه کوالا، گشتی در منطقه مرکزی شهر زدم. بریزبن را شهری یافتم به شدت چندملیتی که تعداد مهاجران آفریقائی- آسیائی آن به شدت از بومی ها بیشتر است. اینکه این افراد چگونه در کنار هم زندگی می کنند و آیا میان آنها صلح و دوستی برقرار است، موضوعی است که باید دریابم!

سفر به سرزمین کانگوروها: استرالیا-1

 اين سفرنامه مربوط به مردادماه 1395 است.

همیشه بزرگترین خاطره ای که از استرالیا داشتم، سریالی بود که در دوران کودکی ما پخش می شد و قهرمان آن یک کانگوروی بانمک و جذاب به اسم "اسکیپی" بود. صحنه های آن سریال آنچنان در ذهن و خاطر من از کودکی نقش بسته بود که همیشه دوست داشتم یکبار به استرالیا سفر کنم و این کانگوروهای دوست داشتنی را از نزدیک ببینم. بعدها با موجودات بانمک دیگری به نام کوالا آشنا شدم که بسیار دوست داشتنی بودند. بنابراین نقطه جذاب دیگری از استرالیا در ذهنم نقش بست! همین دلایل و کیفیت بالای دانشگاه های استرالیا باعث شد همواره مترصد فرصتی برای سفر به این کشور شوم. خلاصه چند وقت قبل فرصتی فراهم شد تا به فکر سفر به این کشور را عملی کنم: بلیط هائی که همیشه بالای 5 میلیون بودند به یکباره برای مدت محدودی تخفیف وحشتناکی خوردند و فرصتی فراهم کردند تا به فکر نمایشگاه " Queensland Education Resources Expo" بیوفتم. این نمایشگاه هر ساله در شهر بریزبن استرالیا برگزار می شود و خوشبختانه بر خلاف تمامی نمایشگاه های مهم، هزینه ثبت نام ندارد. فقط کافی است ثابت کنید شغل یا موقعیت شما به تعلیم و تربیت مرتبط است تا بلیط نمایشگاه را مجانی برای شما ارسال کنند! خوب! خدارو شکر تا اینجا دوگام مهم برداشته شد. میمونه فقط هتل که اون رو هم بلدم چکارش کنم! و البته منت خدای را عز و جل که سفارت استرالیا مصاحبه حضوری ندارد تا ما دنبال وقت سفارت بدویم و بعد از اینکه وقت گرفتیم، توهین های کارکنان سفارت که هموطنان عزیزمان هستند را تحمل کنیم. مدارک را آنلاین می فرستیم و جواب را هم ایمیل می کنند و البته بازهم دیوار بلند ویزا برای من خوشبختانه فرو ریخت، آن هم از سفارتخانه سختگیری مثل استرالیا. و این شد که سفری دیگر آغاز شد ....

 

همه چیز را چک کردم و به سمت فرودگاه رفتم. در فرودگاه طبق معمول از صف طولانی بار و بلیط و ... گذشتیم تا به نیروهای امنیتی رسیدیم. این عزیزان نیز با برخوردهای تند همیشگی ما را راهی سفر نمودند! برخی اوقات دوستانم از من می پرسند که آیا در خارج کشور با ایرانی ها بد برخورد نمی شود؟ و من مجبورم بگویم: مگر در کشور خودم در ساختمان، خیابان، تاکسی، کلانتری، بیمارستان، دادگاه، ادارت، تعمیرگاه ها، جاده ها، ... خیلی به احترام با هم برخورد می کنیم که انتظار داریم همه جای دنیا به ما احترام بگذارند؟ ظاهرا چیزی که اینجا نداریم را از بیگانه طلب می کنیم. بگذریم ... پرواز آغاز شد و پس از توقفی کوتاه در دبی پرواز طولانی مان به بریزبن آغاز شد. همانطور که می دانید استرالیا در نیمکره جنوبی زمین قرار دارد و فصول آن دقیقا بر عکس ما است. پس من قرار است از تابستان ایران به زمستان استرالیا بروم. شب هنگام به فرودگاه خلوت بریزبن رسیدم. این شهر بر خلاف دنیا در ایران چندان شناخته شده نیست، اما ساحل معروف Gold Coast  در نزدیکی آن قرار دارد که سالیانه میلیون ها توریست را به خود جذب می کند و دو دانشگاه خوب هم به نام University of Queensland و Griffith University را در خود جای داده است. ازهفت خوان نیروهای امنیتی بدون هیچگونه توهینی گذشتم و سوار بر تاکسی شدم. طبق معمول راننده تاکسی در اینجا هم پاکستانی بود. خلاصه حسابی باهاش دم گرفتم و چند تا سوال مهم رو پرسیدم: قیمت حمل و نقل عمومی، محل اجتماع مسلمون ها، وضعیت مسلمون های اینجا، جاذبه های توریستی، ... . عمید بچه پیشاور بود و مقیم استرالیا. ازش پرسیدم از بودن در استرالیا خوشحاله که پاسخ داد: اینجا راحتم، البته دلم واسه وطنم خیلی تنگ میشه، واسه خونوادم، اما واقعا دیگه استرس های همیشگی زندگی در پاکستان رو ندارم. اینجا کسی واسه کسی کلاس نمیذاره، کسی دنبال خودنمائی نیست، اصلا پز دادن اینجا معنا نداره. ولی تو پاکستان فاصله فقیر و غنی زیاده و به راحتی میشه پولدار رو از گدا تشخیص داد. تو کشور شما ایران چطور؟

در دلم خنده ام گرفت: یاد خیابون جردن و سعادت آباد افتادم. یاد پسرهایی افتادم که تا یک ماشین کمی گرانقیمت می خرند هیچ خدائی رو بنده نیستند و دخترهائی که سعي مي كنند با انواع و اقسام حربه هاي زيبايي متفاوت باشند ولي نهايتا همه يكجور و يك قيافه مي شوند. ياد هموطناني افتادم كه  سعي مي كنند با تحمل هزاران رنج و قسط خودمشون رو مرفه نمايش بدهند و ... ولی حرفم رو خوردم و بحث را عوض کردم. اصلا نباید با این حرف ها آب به آسیاب دشمن بریزم! مرگ بر دشمن!

راستی یادم رفت بگم حسابی از سطح زبان خودم در استرالیا شرمنده شدم! اصلا نمی فهمم چی میگن! لهجه شون واقعا متفاوته. تو هیچ کشوری اینجوری مستاصل نبودم. البته اینها بهم میگن خوب حرف میزنی، ولی درک مطلبم ضعیف شده. آخر طاقت نیاوردم و به یکیشون گفتم من لهجه شماها رو اصلا نمی فهمم! طرف لبخندی زد و گفت: ما خودمون هم نمی فهمیم، نگران نباش!!!!

 

هتل محل اقامت من Brisbane Manor Hotel  نام دارد که در نزدیکی نمایشگاه قرار دارد. قدمت هتل نزدیک 50 سال است و کمی درب و داغون! اما مطابق بودجه و نیاز منه! فردا وقتم آزاده و قراره برم زیستگاه کوالاها و کانگوروهای بریزبن. ای جانم که یکی از رویاهام داره تعبیر میشه!

مهارت هاي زندگي

 

يكي از مطالبات به حق جامعه از نظام تعليم و تربيت، آموزش مهارت هاي زندگي است. در صورتيكه يك روز ديديد اعضا جامعه به دانش آموزان گفتند: پس تو مدرسه چي يادتون ميدن؟! بدونيد كه جامعه از اينجهت به شدت در حال نشانه گرفتن انگشت اتهام به سوي نظام آموزشي است. البته به نظر مي رسد در برخي كشورها ! مدارس تاكيد بسيار زيادي بر  تقويت هوش مدرسه اي كرده اند و از تربيت براي زندگي غافل مانده اند. اين كليپ را ببينيد تا با نمونه هاي موفق آشنا شويد: دانلود

امان از ایادی بیگانه

      
 

خدا رو شكر ايشون به دغدغه من پايان دادند، وگر نه من فكر مي كردم ناكارامدي هاي مديريتي و بي قيدي و سودجوئي در نظام آموزش عالي منجر به چنين وضعيت اسفباري شده است. پس  باز هم دست بيگانگان و عناصر ناآگاه در كار است و مديران لايق ما در ايجاد چنين شرايطي نقش نداشته اند!

 

يه احساس عجيب ديگه مي خوام....

 

اين هم از اون دسته آهنگ هاي بهنام صفوي هست كه خيلي ذهن رو نوازش مي كنه و به دل ميشينه. انشالله خدا هر چه زودتر به ايشون سلامتي كامل اعطا كنه: دانلود

 

تلخ تر از ....

سرویس اجتماعی فردا( علیرضا شاطری)این روزها که روضه می‌شنویم هر بار گر می گیریم از شنیدن تازیانه زدن به دخترکان بی‌گناه کاروان امام حسین و تعجب می‌کنیم که چطور یک انسان می تواند بچه معصومی را بی‌هیچ جرمی کتک بزند.  اما حالا ۱۳۰۰ و اندی سال بعد در ایران در مهد تشیع سبوعیت دوباره جلوه کرده است. بچه‌هایی بی‌گناه به جرم نکرده فقر در مدرسه‌ای که بالای اسمش عنوان جمهوری اسلامی خورده است شلاق می‌خورند. خبر کوتاه عجیب و گریه‌آور است: قضیه از این قرار است که وقتی دانش آموزان برای شرکت در کلاس درس به مدرسه مراجعه می‌کنند معین م مدیر مدرسه از آنها طلب ۳۰ هزار تومان پول می‌کند، دانش آموزان دختر و پسر هم که اظهار نداری می‌کنند توسط این مدیر ۸ ضربه شلاق دریافت کرده  و از مدرسه بیرون انداخته می‌شوند و این کار روزهای بعد هم ادامه پیدا می‌کند تا خانواده‌هایی که پول تهیه لوازم التحریر و وسایل مدرسه را هم ندارند، مجبور می‌شوند با قرض یا فروش لوازم منزل پول ۳۰ هزار تومان درخواستی مدیر مدرسه را فراهم کنند. البته عجیب نیست در دوره‌ای که گرفتن حقوق نجومی برداشتن حق از سفره انقلاب است و مسئولان ولی نعمت مردم می‌شوند پا برهنه ها وصله ناجور باشند و عجیب نیست در جایی که ذخایر نظام دزدان و غارتگران بیت المال باشند بچه‌های کوچک خانواده های فقیر به اندازه پول قلم و دفترشان هم از بیت‌المال حقی نداشته باشند. اصلا به درک که جنوب کرمان آب سالم ندارد به جهنم که کودکان کرمانی نمی توانند هزینه مدرسه‌شان را بدهند فدای سر آقایان که گاز و یخچال خانواده‌ها باید حراج بشود که خرج تحصیل رایگان! بچه‌ها بشود. امیرمومنین علی می‌فرماید: «همانا ویرانی زمین به دلیل تنگدستی مردم است، و تنگدستی مردم، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند.»(خطبه 209(. و حالا که برخی بی ریشه های در انقلاب که امروز به سفره رسیده اند دست در سفره کرده اند و هر بار خبر حقوق میلیاردی و اختلاس میلیاردی شان به گوش می رسد و در نظامی را که صدر تا ذیل اش با خون جوانان محروم و مستضعف آبیاری شده حق محرومان را می خورند. و در حالی که مسئولان گرفتار کارهای خودشان هستند یک مسئول جزء تمام آرمان های انسانیت و انقلاب را در بی توجهی و سکوت مسئولان ارشد به استهزا می گیرد.  و با این همه حالا در نظام جمهوری اسلامی در حکومت شیعی در جایی که معمار کبیرش مستضعفین را ولینعمتان مسئولان می داند در جایی که رهبرش مهمترین مساله نظام را کوشش برای رفع محرومیت می داند نه تنها کودکانش از تحصیل محروم می شوند که برای محرومیت باید شلاق هم بخورند. شاید از همه این ها دردناک تر این باشد که در فیلم منتشر شده بچه ها با خنده و شوخی از شلاق خوردنشان حرف می زنند. بچه های این مناطق انگار پذیرفته اند که این سرنوشت ایشان است که کتک بخورند که تحقیر شوند که از حق طبیعیشان محروم شوند چون حقشان را عده ای هزار هزار میلیارد خوردند و یک آب هم رویش. 

اینجا ایران است هزار و چهارصد سال بعد از حکومت مولای متقیان .... اگر کسی از غم این ظلم آشکار بمیرد حق دارد: دانلود

پيام ارزشمند مدير يك مدرسه در ابتداي سال تحصيلي

 

 

در وانفساي اين كنكورگرائي و رياضي محوري، اين پيام روشن فكرانه مدير بدجور چشم را نوازش مي دهد!

چگونه بچه هاي باهوش تري تربيت كنيم؟

 

چگونه بچه هاي باهوش تري تربيت كنيم؟

بچه هاي تيزهوش چه كساني هستند؟

 

اينكه تيزهوشان چه كساني هستند و چگونه بايد تربيت شوند موضوعي قديمي و پرچالش در حوزه تعليم و تربيت است؟ آيا براي سنجش هوش آزمون هاي رياضي محور قديمي كفايت مي كنند يا نگاه كاردنر با نظريه MI شرايط جذاب تري براي شناسايي بهتر تيزهوشان فراهم مي كند؟ خود من درباره تربيت نخبگان در كشور ايران نفدهاي اساسي دارم كه انشالله در فرصت مناسب بيان مي كنم. امروز و فردا با دو كليپ مفيد درباره تربيت تيزهوشان همراهتان هستم: 

دانش آموزان تيزهوش چه كساني هستند؟

برای پذیرش در مقطع دکترا کافی‌ست در کنکور شرکت کنید!

الی که تا همین چند سال پیش قبولی در مقطع دکترا برای بسیاری از دانشجویان کار سختی بود و به این راحتی ها پذیرش در این مقطع تحصیلی ممکن نبود اما در حال حاضر برخی اسناد منتشر شده نشان می دهد، دیگر قبولی دکترا کار سختی نیست. اسنادی که برخی مسئولین نیز ضمن تأیید آنها می گویند به دلیل برخی فشارها و محدودیت ها ناگزیر از چنین کاری هستند. به گزارش«تابناک»، همزمان با بازگشایی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی تصاویری در شبکه‌های اجتماعی از چند کارنامه آزمون سال جاری دکتری منتشر شد که محتوای آنها نشان می دهد صاحبانشان علی رغم نمرات بسیار پایین و بعضاً منفی در دانشگاه های معتبر پذیرفته شده اند. «تابناک» برای بررسی صحت و سقم این کارنامه ها به سراغ مسئولین دانشگاهی رفت و توضیحات آنها را در این باره شنید. تصور اینکه در فضای دانشگاهی کشور و در حالی که بسیاری از دانشجویان برای رسیدن به مقاطع تحصیلی عالی مرارت ها و آزمون های متعدد را سپری می کنند اما از آن سو برخی دانشگاه ها با آسان کردن شرایط قبولی و یا اعمال برخی امتیازات انحصاری زمینه ای را فراهم می کنند تا افرادی وارد دانشگاه های کشور شوند که از کم ترین شایستگی های علمی نیز بی بهره هستند، شاید به کلی ارزش مدرک دکترا را زیر سئوال ببرد. توضیح بیشتر اینکه در یکی از کارنامه های منتشر شده که مربوط به رشته اقتصاد در مقطع دکتری است، صاحب کارنامه علی رغم دادن پاسخ منفی به دو درس زبان تخصصی و ریاضی و نیز نمرات به دست آمده کمتر از 10 درصد در سه درس دیگرش در مقطع دکتری دانشگاه آزاد واحد الیگودرز قبول شده است. 

ادامه نوشته

چهاردهمين همايش انجمن مطالعات برنامه درسي

 

چهاردهمين همايش انجمن مطالعات برنامه درسي ايران امسال با همت دانشگاه بوعلي سينا در شهر زيباي همدان برگزار شد. موضوع همايش امسال فرهنگ و برنامه درسي بود. براي شركت در همايش خيلي دو دل بودم، چون نه مقاله اي داشتم و نه موضوعي براي ارايه. اما از آنجائيكه عضو كميته علمي و داوران بود، تصميم به حضور گرفتم. خيلي وقت بود هم رشته اي ها را نديده بودم  و فرصت خوبي براي تجديد ديدار بود. از تهران كه با ميني بوس فوق مدرن!! راه افتاديم، با وجود سختي راه به دليل هم صحبتي با دكتر علي عسگري، دكتر صادقي، و بقيه عزيزان نفهميديم كه راه چگونه طي شد. در همدان هم سعادت ديدار عزيزاني چون دكتر پروند(پيشكسوت رشته)، دكتر سراجي، دكتر حسيني خواه، ... نصيبمان شد.  خيلي از دانشجوهاي فعلي و قديمي ام را نيز در اين شهر ديدم و خوشحال شدم.  

در مجموع فرصت زيادي براي حضور نداشتم و يك روزه برگشتم. اما توانستم دو سخنراني را برايتان ضبط كنم: سخنراني دكتر مهرمحمدي كه طبق هميشه به شيوه اي آكادميك و شيوا بيان شد و سخنراني دكتر سركارآراني كه مبتني بر رويكرد ابداعي تربيت معلم ايشان در ژاپن بود و البته در كنارش نقد شديدي به شرايط فعلي تعليم و تربيت ايران داشتند. تقديم به شما: 

مهرمحمدي                             سركارآراني

تحصيل دانش آموزان ايذه اي در محل نگهداري حيوانات

خبرگزاری تسنیم: هدایت الله خادمی امروز پس از بازدید از روستاهای "سبزی" و "سید خدر" در جمع مردم این روستاها اظهارداشت: این روستاها از امکانات رفاهی محروم هستند؛ این به گونه‌ای بوده که جاده دسترسی به این مناطق بسیار خطرناک است؛ بیش از 30 سال پیش بنده به روستای سبزی سفرکرده بودم که روستایی بسیار زیبا و با شالیزارهایی فروان و با وجود این نعمات گذران زندگی می‌کردند اما متاسفانه امروزه به سبب کمبود آب شالیزارها را از دست دادند. وی با اشاره به وضعیت موجود در روستای سیدخدر تصریح کرد: وقتی که وارد روستای سیدخدر شدم اوج ناکارآمدی مدیران را در این سالهای اخیر مشاهده کردم، در این روستا که چندین خانوار زندگی می‌کنند محرومیت فریاد می‌زند اما شاید اگر بخواهیم این منطقه را با دیگرمناطق کشور مقایسه کنیم، خواهیم دید که چنین مناطقی پس از گذشت این سالها در سطح کشور وجود ندارد. نماینده مردم ایذه و باغملک با اشاره به وضعیت اسف بار مدرسه روستای سیدخدر تاکید کرد: وقتی به سراغ مدرسه این روستا رفتم، مشاهده کردم 2 فضا که در کنار هم قرار گرفتند و محل نگه داری حیوانات بودند یکی از این مکانها را به کلاس درس اختصاص دادند و این جای نگرانی دارد، که پس از گذشت بیش از 30 سال از پیروزی انقلاب چنین فضاهایی برای تعلیم دانش آموزان در کشور وجود داشته باشد. خادمی در ادامه همین مبحث افزود: معلمها از زحمت کشان در جامعه ما هستند و در آینده قطعا همین معلم یکی از مدیران کلان کشورمی‌شود، اما شما نگاه کنید فضای خواب معلم همین روستا را که این خود برای مسولان وزارت آموزش و پرورش باید شرم آور باشد. وی بیان کرد: چنین وضعیتی اگر برای افراد دیگری از مناطق دیگر کشور به تصویر بکشانیم، شاید این موضوع را باور نکنند و متاسفانه اکثر این مناطق از قبیل روستای برده زرد، بنه ارون، قلعه لوا، اوند، و سادات محمد ابراهیم هم این مشکلات را دارند که در این سال‌های اخیر با گذشت دولتها هیچ نگاهی به این منطقه‌ها نشده است. نماینده مردم ایذه و باغملک با ابراز گلایه از وزیر آموزش و پرورش به سبب وجود چنین مدارسی در سطح کشور گفت: به وزیر آموزش و پرورش هشدار می‌دهم، چه استدلالی وجود دارد که در استان خوزستان باید دانش آموزان در محل نگهداری حیوانات درس بخوانند، آیا در بقیه شهرهای ایران هم چنین است؟ گذاشتن یک کانکس برای تحصیل دانش آموزان چه هزینه ای برای وزارتخانه در پی دارد؟ اگر یک میلیونیوم این فیشهای حقوقی و اختلاسهایی که در کشور رخ می‌دهد را به ایذه و باغملک تخصیص دهند قطعا این شهرها آباد می‌شوند. هدایت الله خادمی تصریح کرد: از وزیر آموزش و پرورش درخواست می‌کنم که به این مناطق محروم برای بازدید از وضعیت مدارس سفر کنند هرچند که پس از گذشت بیش از 3 سال از دولت یازدهم به جز وزیر بهداشت هیچ کدام از وزرا به شهرستانهای ایذه و باغملک سفر نکرده‌اند. وی در پایان تاکید کرد: نمی‌دانم بی عدالتی موجود در این مناطق را در کجا فریاد بزنم، چرا مسئولان توجهی به این شهرستان نمی‌کنند؟ ما امیدوارم هستم که مشکلات جاده ای، رفاهی و تحصیلی روستاهای سبزی، بنه ارون، سید خدر، قلعه لوا، نافر، لارم، اوند و سادات محمد ابراهیم هرچه سریعتر با کمک مدیران برطرف شوند. به گزارش خبرگزاری تسنیم، روستاهای سبزی، لارم، بنه ارون، قلعه لوا، اوند، سادات محمد ابراهیم، لارم، نافر در شمال شرقی استان خوزستان و از توابع شهر دهدز واقع شده اند که از امکانات جاده ای، رفاهی، و تحصیلی در محرومیت هستند،که با وجود این مشکلات دولت یازدهم نیز هیچ نگاهی به این مناطق نکرده است، و اما مردم این روستاها امیدوار به این هستند که آقای روحانی درسال پایانی دولت به این مناطق توجه ویژه ای کنند. این درحالی بوده که در میان مسئولان هدایت الله خادمی نماینده ایذه و باغملک از جمله مسئولانی است،که در روزهای ابتدایی شروع به کار خود در مجلس دهم توجه ویژه ای به روستاهای محروم این شهرستانها داشتند و به صورت جدی برای رفع این محرومیتها تلاش می کنند.

رتبه آموزش و پرورش ايران در جهان

خبرگزاری میزان: معاون وزیر آموزش و پرش رتبه ایران را از نظر شاخص های آموزشی اعلام کرد. علی زرافشان در همایش سواد آموزی که به مناسبت روز جهانی سوادآموزی ۲۰۱۶ در مدرسه دارالفنون برگزار شد، اظهار کرد: کارکرد آموزش و پرورش در دنیا انتقال تجربیات گذشته و امروز برای ساختن آینده است در آموزش و پرورش ما باید علاوه بر کارکردهای فردی، کارکردهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به دانش آموزان منتقل کنیم.   وی افزود: بر اساس سندچشم انداز ۱۴۰۴ ایران باید رتبه اول را در منطقه داشته باشد و همانطور که می دانید توسعه و پیشرفت هر کشور در گرو کارکرد آموزش و پرورش است به همین منظور است که مقام معظم رهبری در دیدارشان با فرهنگیان فرمودند که آموزش و پرورش آن کانون اساسی برای خلق دنیای آینده است بنابراین باید در این زمینه تلاش مستمر داشته باشیم. معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش ادامه داد: بر اساس آمارهایی که در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ بین ۱۴۰ کشور بررسی شده است ایران رتبه ۷۴ را داشته و در تقسیم بندی بین کشورهایی است که از نظر توسعه اقتصادی در حال پیشرفت است و خوشبختانه در دولت یازدهم توانسته ایم این رتبه بندی را افزایش دهیم. وی گفت: ما در حوزه سلامت آموزش ابتدایی با پوشش ۹۸.۴ درصد توانسته ایم رتبه چهاردهم را کسب کنیم که این نشان از سرمایه گذاری خوب در این زمینه دارد اما در مورد محتوای آموزشی رتبه ما ۴۷ است که باید در این زمینه سرمایه گذاری کنیم. درمورد شاخص تکنولوژی علیرغم این که برخی مدارس هوشمند شده است که با کسب امتیاز ۳.۲ رتبه ۹۹ را به خود اختصاص دادیم و از نظر کیفیت آموزش و پرورش با کسب امتیاز ۴.۲ در رتبه ۶۰ قرار داریم.  زرافشان ادامه داد: دردوره متوسطه با پوشش ۸۶.۳ درصد به رتبه ۸۲ رسیدیم و در زمینه مدیریت مدارس با امتیاز ۳.۹ در رتبه ۹۱ قرار داریم در زمینه شاخص دسترسی به اینترنت امتیاز ما ۳.۲ است که رتبه ما ۱۲۰ شده است. اگر بخواهیم در همه زمینه ها رشد پیدا کنیم و توسعه منابع انسانی را داشته باشیم باید نقاط ضعف خودمان را پوشش دهیم تا به شاخص های جهانی نزدیک شویم.

هوش مصنوعي و يادگيري عميق

 

هوش مصنوعی، بسیار سریع تر از آنچه پیش از این تصور می شد، در حال توسعه و ترقی است. طی یک سال گذشته، این شاخه از علم به اندازه ای تحول یافته و نمود و بروز خود را در شاخه های دیگر از جمله رباتیک نشان داده که بسیاری از بزرگان حوزه فناوری و علم را نگران کرده است؛ نگران از اینکه مبادا آنچه زمانی برادران واچوفسکی در فیلم ماتریکس نمایش دادند، محقق شود! به گزارش «تابناک»، در همین چند ماه گذشته بود که گوگل موفق شد، با ماشین هوشمند خود ـ که مجهز به متودولوژی جدیدی در هوش مصنوعی است ـ یکی از بزرگ ترین بازیگران بازی Go در جهان را شکست دهد. آنچه این موفقیت را برای گوگل رقم زد، استفاده از تکنیک جدیدی در هوش مصنوعی به نام Deep Learning یا آموزش عمیق است؛ تکنیکی که به سرعت در حال متحول ساختن هوش مصنوعی است. تا قبل از معرفی این تکنیک جدید، سیستم های هوش مصنوعی ناچار به دست به گریبان شدن با مشکلات عدیده ای بودند که برای حل آنها، باید قواعد و اصول نا تمامی تعریف می شد؛ اما Deep Learning این فرایند را برای همیشه تغییر داد و منجر به آن شد که محققان روش های قدیمی در هوش مصنوعی را برای همیشه کنار بگذارند. این تکنیک مبتنی بر شبیه سازی چندلایه و عظیمی از شبکه های مجازی عصبی است که به یک رایانه یا یک سیستم رایانه ای، این امکان را می دهد که به سادگی الگوهای تجریدی را فرا بگیرد. دقیقا شبیه آنچه مغز انسان بر اساس آن عمل می کند. این تکنیک ..... 

دانلود كليپ

ادامه نوشته

زاهد

آموزش بين فرهنگي: راهي براي تحمل فرهنگ هاي مختلف

 

به نظر مي رسد  آموزش بين فرهنگي، به شدت نياز امروزه جامعه باشد. اينطور نيست؟ 

دانلود

عمو رجب هم رفت!

 

رجبب محمدبيگي، يكي از جانبازان عاليقدر جنگ 8 ساله ايران و عراق، به خيل همرزمان شهيدش پيوست. اين خبر چند روز قبل از تلويزيون پخش شد، اما در ميان اخبار المپيك و ديگر اخبار روزمره گم و ناپديد شد. چند سال قبل هم خود من گزارش كوتاهي در مورد عمو رجب روي وبلاگ گذاشتم و خواهش كردم فارغ از مسائل سياسي كمي به سرنوشت و شرايط اين مرد بزرگ بيانديشيم. اما با اين حرف من هم برخورد سياسي شد! رجب محمدبيگي شرايط بسيار سختي را تجربه كرد و نوع جانبازي وي باعث شده بود تا كمتر در عرصه عمومي ظاهر شود. شايد مدعيان سياسي كشور مي توانستند با تهيه يك منزل مسكوني مناسب حداقل باعث شوند تا اين بزرگوار غم و غصه كمتري را متحمل شود، اما افسوس كه در گير موضوعات مهمتري بودند و فرصتي براي تفكر در مورد اين مسائل نداشتند. حتما سعي كنيد فيلم مستند كوتاهي كه درباره اين شهيد بزرگوار تهيه شده است را ببينيد: 

كليپ 1                              كليپ 2

مباركباد

اتفاق بي سابقه در آموزش عالي ايران

 

روزنامه شهروند: دانشجویان و دانش‌آموزان علاقمند به درس خواندن در رشته زبان کردی و ترکی که تا همین سه‌سال پیش با تلاش زیاد باید برای برگزاری کارگاه‌های کوچک آموزش این زبان‌ها، هفت خوان رستم را رد می‌کردند، فکرش را هم نمی‌کردند که روزی بیاید که آموزش زبان کردی و ترکی بشود یک رشته دانشگاهی و مهرماهی از راه برسد که از روز اولش می‌شود بی‌دردسر، پشت میز و صندلی‌های دانشگاه نشست و زبان کردی و ترکی خواند. حالا دقیقا یک‌سال از زمانی که «حسن روحانی»، رئیس‌جمهوری در سفرش به کردستان قول داد که در دانشگاه‌های این استان، تدریس زبان و ادبیات کردی شروع شود، می‌گذرد و حالا این‌طور که به نظر می‌رسد این وعده عملی شده، به‌طوری که دیروز «حسین توکلی»، مشاور عالی سازمان سنجش و آموزش کشور از امکان انتخاب رشته داوطلبان برای ثبت نام در رشته‌های تحصیلی زبان و ادبیات ترکی و زبان و ادبیات کردی در مقطع کارشناسی خبر داده و گفته است که «امسال در دفترچه آزمون سراسری ٩٥ داوطلبان می‌توانند در رشته‌های تحصیلی زبان و ادبیات ترکی و زبان و ادبیات کردی در مقطع کارشناسی و نوع گزینش سراسری ثبت‌نام کنند.» به گفته او، «این رشته‌ها با ردیف‌های ٣١ و ٣٤ در گروه آزمایشی علوم انسانی دفترچه آزمون سراسری امسال وجود دارند.» بررسی دفترچه انتخاب رشته دانشگاه‌ها هم نشان می‌دهد که دو رشته زبان و ادبیات ترکی آذری و زبان و ادبیات کردی در زیرگروه یک گروه آزمایشی ٣ یا همان علوم انسانی در نظر گرفته شده است؛ اتفاقی که البته در‌ سال گذشته هم به‌طور محدود در دانشگاه های کردستان افتاد و دانشگاه کردستان در دفترچه راهنمای انتخاب رشته کنکور سراسری ‌سال ٩٤ توانست بیش از ٤٠ دانشجو برای تحصیل در رشته زبان و ادبیات کردی جذب کند اما حالا این موضوع به‌طور گسترده‌تری در دفترچه انتخاب رشته مطرح شده است.

ادامه نوشته

تعطيلات تابستاني: لازمه يادگيري يا مانع يادگيري

 

تعطيلات تابستان كه مياد ناخودآگاه ياد سه ماه هيجان، بازي با توپ پلاستيكي، شنا در مكان هاي آزاد!!، كار زوري در كارگاه پدر و نزديكان، و كوچه گردي مي افتم! اما ظاهرا نظام آموزشي ميتونه برنامه جامعي براي اين تعطيلات داشته باشه. اين فيلم رو ببينيد:  

دانلود

قلعه رزه

 

اين مطلب و عكس هاي مرتبط با اون رو خانم مهوش ميري، از خوانندگان قديمي وبلاگ، فرستاده اند:

قلعه رزه، از جمله قلعه‌های تاریخی است كه در عصر صفویه منزل‌گاه كاروانیان راه خرم‌آباد به اندیمشك بوده است و اكنون نیز جاده سراسری از كنار آن می‌گذرد. بنای این قلعه در اصل یك كاروانسرا بوده، روی تپه‌ای سنگی نهاده شده و دارای پلان چهارگوش و مستطیل‌شكل در جهت شرقی و غربی بوده و از نوع چهار ایوانی است. این بنا در زمان شاه تهماسب صفوی، در سال 1008 هجری قمری به دستور حسین خان، والی پشتكوه ساخته شده است. نمای كلی دیوارها و اتاق‌های كاروانسرا (قلعه) نشان می‌دهد كه در دوره‌های بعدی در تركیب معماری آن تغییراتی داده شده است. تمامی قلعه با گچ و قلوه‌سنگ ساخته شده است. در حال حاضر به این شکل است که در تصاویر است. اما زمانی خیلی بهتر از این بود اما متاسفانه در اثر بی توجهی، روز به روز خراب تر می شود. هر ساله ایام عید نوروز اینجا یکی از بهترین مکانهای دیدنی خوزستان محسوب می شود. درپایین تر این قلعه روستای قلعه رزه که به همین نام است وجود دارد،در حال حاضر یکی از بهترین روستاهای حاشیه شهراندیمشک محسوب می شود(در 45)کیلومتری آن قرار دارد.در این روستا بیشترین ساکنین آن دارای تحصیلات عالیه در رشته های مختلف هستند در واقع می توان گفت بیسوادی وجود ندارد. اینجا زادگاه من است وافتخار می کنم که زمانی در اینجا زندگی می کردم. 

                                                                  دانلود عكس ها

قسمت

 

دانلود