ذهنیات جامعه و معلمین

چند روز پیش به علت سرویس دهی خوب شرکت سایپا به مشتریان خود و سمبل کردن تولیدات خود و علیرغم اینکه خودروی خود را تازه گرفته بودم، ماشینم مشکلاتی پیدا کرده بود. برای همین پیش مکانیک بردم. آقای مکانیک به بهانه ای،  بحثی انداخت و شروع کرد از هر دری سخن گفتن. از سختی کار خود، از گرانی های دولت آقای احمدی نژاد، و از بی اعتمادی در جامعه و ... بعد از کلی حرف زدنها و تاییدهای بی مورد من،ناگهان از سرمای چند روز گذشته حرف زد. و گفت هوا شناسی اعلام کرده که بزودی (سوم بهمن ماه ) یک توده هوای سرد به ایران میخواد بیاد ، در هوای سرد و لغزنده، کار برای ما بسیار سخته. همین آلان هم در این سرما به زور کار میکنم. اما خوش به حال این معلما منتظرن که مدارس تعطیل شه. بابا اینا اصلا به دانش آموزا درس نمیدن. همه اش هم تعطیل هستند. اصلا اینا در مملکت چکار میکنند...

تا به اینجا رسید دیدم اوضاع واقعا داره خطر ناک میشه. و این برای من توهین است. برای همین هم خودم را جمع و جور کردم و سعی نمودم برای دفاع از معلما چیزی بگم (با اینکه حوصله ای برای این کار نداشتم) بی اختیار گفتم آقا شما از وضعیت اقتصادی معلما خبر دارید؟ تا اینا گفتم، به من نگاه کرد، گفت: اقا اگر حقوق اینها را دو ملیون هم اضافه کنند، والله آنها باز هم کار نمی کنند. تا این جمله را گفت، من کمی قفل کردم. اما برای اینکه خودم را لو ندم و خون سرد باشم. گفتم کار تدریس را نباید با کارهایی مثل شغل شما برابر دانست. گفت: درسته. اما اینها تدریس درست حسابی هم که ندارند تابستانها هم که تعطیلند. همیشه هم به خاطر حقوق خود اعتصاب میکنند... من هم که داشتم واقعا در مقابل آقا کم می آوردم. تلنگری به خود زدم و گفتم آقا این ماشینا را میبینی، این آپارتمانها و این تکنولوژی را هم که تمدن بشر را ساخته میبینی، در پشت همه اینها میتوانی معلما را ببینی. تازه بر اساس اعلام سازمان یونسکو یک ساعت تدریس برابر با چهار ساعت کار جسمی مفید است و...آقا شما اصلا اهمیت درس و تدریس را با مشاغل دیگر یکی میدانید؟... وقتی به اینجا رسیدم، پوزخندی زد و گفت، شما معلم هستی؟...آره.

 خوب درسته!!! همین چند شب پیش یک خانوم پرستار گفت کار مفید ما در هر روز یک و نیم ساعته. آقا معلم! تو ایران کار صورت نمیگیره .جامعه خرابه همه ما میخواهیم سر همدیگر کلاه بزاریم، معلما هم از این قاعده مستثنی نیستند و... بعد از کلی حرف زدنها ماشینم درست شد و بعد از پرداخت کلی هزینه، سوار ماشین شدم و تا خونه، کلی به فکر فرو رفتم ... با خود مرور میکردم که ....پس اینگونه است که... هست؟!!

اگر راستش را بخواهید با اینکه این آقا بعد از اینکه فهمید من معلم هستم  محتاطانه سخن گفت و دیگر از معلمان سعی کرد حرفی نزنه، اما احساس کردم، همچنان در ضمیر خود به حرفهای خود در مورد معلمان اعتقاد دارد. و از اینکه امر تعلیم و تربیت به دست معلمان است و آنها در جامعه محور تاثیر گذار بزرگ هستند، اهمیت زیادی نمیداد یا اصلا متوجه نبود. و بیشترین توجهش هم مربوط به تعطیلات معلمان بود...

راستی با وچود چنین ذهنیاتی،( ای کاش این نوع ذهنیات فقط مربوط به عوام الناس بود و ما هم زیاد جدی نمی گرفتیم) حتی در بین افراد با سواد چامعه و برخی از مسئولین، چگونه میتوان به جایگاه واقعی آموزش و پرورش پی برد؟ و چگونه میتوان منزلت اجتماعی معلمان را بالا برد؟ و چگونه میتوان از طریق آموزش و پرورش به توسعه دست یافت.

از طرفی، مسئولین و سیاست مداران هم الگوی پنهانی از ذهنیات عوام جامعه خود را به ارث برده اند. پس فعلا باید منتظر معجزه بود.(اما شما نا امید نشوید)

نظرات 6 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:58 ب.ظ http://karshenasi-ebtedaee.blogfa.com

سلام همکار گرامی و دوست عزیز موضوع جالبی است این قصه به نظر من از ابتدا مربوط به خود ما معلمان هم هست چرا چون اکثر معلمان ما متاسفانه منزلت اجتماعی یک معلم را درک نکرده اند و شخصیت معلمی را زیر سوال برده اند و این یکی از مواردی است که در این امر تاثیر گذار است. گرچه دوست ندارم اینها را بگویم ولی متاسفانه برخی از همکاران ما لباس پوشیدن خود را هم بلد نیستند ومن از این متعجبم که اینان چگونه به آموزش و پرورش راه پیدا کرده اند. از طرفی دولت هم که برای برخی از افراد که نمی داند چطور از شرش راحت شود یه لطفی به آپ کرده و آنان را روانه ی این وزارت خانه ی شریف می نماید. اما این قصه سر دراز دارد و به هر حال از ماست که بر ماست...
اگه به ما هم سری بزنید خوشحال می شویم با تبادل لینک چطورید؟

انوری ثانی چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:08 ب.ظ http://khateratam-dar-karam.persianblog.ir

سلام.
تقصیر خود معلم هاست نه؟؟؟

انوری ثانی چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:31 ب.ظ http://khateratam-dar-karam.persianblog.ir

یک مطلبی رو دوست دارم بگم بدون تعصب بهش فکر کنید:
واقعا رفتار بعضی از همکارامون باعث ترویج همچین تفکراتی می شه نه؟؟

حامد پاکروان دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:16 ب.ظ http://khojast3h.blogfa.com

سلام........!
واقعا عالیه
امیدوارم همیشه موفق باشید.
راستی وبلاگمون رو برای مسابقات عوض کردیم.
این آدرسشه:
http://enfejare-noor.blogfa.com

معلم یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:20 ب.ظ

اینها خیلی هایش هم مشکل آموزش و پرورش آواره ماست که بازدهی و مدیریت ندارد و ۴ نفر آدم نمیتوانند بروند آنجا دلسوزانه واقعا مشکلات را حل کنند.بله درست است.همه میگویند شما چه کار میکنید؟ 3 روز هفته را میخوابید.نصف روز کار میکنید. در جواب میگویم کار معلمی جعبه گیلاس و آلبالو نیست که آن را با ترازو یا قپان بکشی. معلمی یعنی تعلیم و تعلم. این خودش سخت ترین کار است. شما 200 دانش آموز را در طول یک سال میدهید دست معلم به آنها ریاضی یا زبان یاد بدهد. به اینها فرهنگ یاد بدهد.به اینها ادب یاد بدهد.این کار عملا مشکل صورت میپذیرد. این ها در طول سال ایراد دارند.اینها خیلی هایشان یاد نمیگیرند.اینها خیلی ها از همدیگر جلو و عقب میافتند.کسی که فرق بین معلمی با کاسبی برنج یا چای را نمیداند به ارزش علم آگاهی و وقوف ندارد. او هنوز نمیداند در چه دنیایی زندگی میکند و دنیا دست کیست.من نمی دانم این حرف ها را چه کسی بر زبان ها انداخته است. اگر نگرش یک جامعه نسبت به امر تعلیم و تعلم واقعا این باشد وای بر آن جامعه. واقعا جای تاسف به این جامعه دارد.

معلمی که که متاسفانه دیگران اورا خوب می دانند! چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1393 ساعت 04:36 ب.ظ

گاه درخانه ای 2کودک زندگی می کند که اداره ی آن ها برای والدین زجر آوراست در حالی که به طور متوسط ما باصدوبیست انسان روزانه سروکار داریم که اگر فقط پانزده تا از آنان مشکلات اخلاقی داشته باشند حجم استرس معلم مشخص می شود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد