در عصر جدید مدارس چه چیزهایی به دانش آموزان می آموزند؟

 حمیده احمدیان راد

آموزش و پرورش در همه کشورهای جهان مسئله بزرگی برای دولت ها است. حتی پیشرفته ترین نظام های آموزش و پرورش جهان مدام تئوری های جدیدی ارایه می دهند و می کوشند با ایجاد تغییرات لازم در نظام آموزش و پرورش خود، برای رویارویی با شرایط عصر جدید آماده شوند. یکی از پیشروترین کشورها در این زمینه انگلیس است. انگلیسی ها به صرف هزینه های زیاد برای تغییرات دایم در نظام آموزشیشان مشهورند. با این همه آنها همیشه از نظام آموزشی خود ناراضیند و در نتیجه این تغییرات را به طور دایم اعمال می کنند. به عنوان مثال آخرین نظریه آنها این است که باید از سن دو سالگی آموزش جدی را به کودکان آغاز کرد.

یکی از بزرگ ترین موضوعاتی که آموزش و پرورش ما هم در عصر جدید می تواند به آن بپردازد ایجاد سیستم آموزش فعال در کلاس های درس است تا دانش آموز فکر کند و کار کند و معلم افکار دانش آموزان را هدایت کند. به عبارتی لازم است آموزش و پرورش از حالت حافظه محوری خارج شود.

همچنین لازم است حداقل آموزش ها و مهارت هایی که دانش آموزان برای ورود به عرصه کار و زندگی نیاز دارند به آنها داده شود. این آموزش هم فقط سواد خواندن و نوشتن نیست. چراکه مفهوم سواد درجهان امروز تغییر کرده است. آموزش باید جزو ذات دانش آموز شود تا او بتواند تحلیل کند و مسأله حل کند و گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و نیز توانایی کار با رایانه را برای کسب و تحلیل اطلاعات داشته باشد. 


در تعریف سواد تجدید نظر کنیم

با ورود به قرن ۲۱ میلادى و گذار از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی، سواد دیگر همان معنى کلاسیک توانایى خواندن و نوشتن را ندارد. بلکه مفهوم سواد، سواد الکترونیکى و به عبارتى توانایى استفاده از رسانه هاى الکترونیکى به خصوص اینترنت است و مؤلفه هاى دیگرى را هم در برمى گیرد. همین سطح سواد الکترونیکى و به روز شدن اطلاعات فارغ التحصیلان یکى از مهم ترین مسایل پیش روی کشورهاى در حال توسعه از جمله ایران، در قرن ۲۱ به شمار مى آید. چرا که در جامعه اطلاعاتى کسى که خواندن و نوشتن مى داند و حتى فراتر از آن تحصیلات عالى دارد ولى به عنوان مثال نحوه استفاده از اینترنت را نمى داند باسواد تلقى نمى شود. همین امر تغییر بنیادین در نظام هاى آموزشى را مى طلبد. در حالی که در کشور ما هنوز تعداد رایانه نسبت به جمعیت بسیار کم است و هنوز دانش آموزان زیادی پیدا نمی شوند که به رایانه دسترسی داشته باشند یا نحوه استفاده صحیح از رایانه را بدانند.

در حالی که رایانه و عصر اطلاعات نحوه تدریس و ارزشیابى و برنامه هاى درسى مدارس را تغییر داده و مى دهد. در مدارس جدید دانش آموزان مى آموزند تا انبوهى از اطلاعاتى را که از اینترنت مى گیرند پردازش کنند و از این اطلاعات در جهت یادگیرى بیشتر استفاده کنند. همچنین آنها مى توانند با منابع علمى جهان ارتباط برقرار کنند. در این شرایط اگر دانش آموزان ما سواد الکترونیکى نداشته باشند، نمى توانیم انتظار داشته باشیم که در آینده همگام با تحولات جدید پیش بروند. چراکه تجار با سواد الکترونیکى مى توانند بهتر تجارت کنند، کارمندان مى توانند مهارت هایشان را افزایش دهند و مدیران دانش مدیریتشان را افزایش دهند.

بنابراین اگر ما مى خواهیم در دسته کشورهاى پیشرفته باشیم و فرهنگ خود را اشاعه دهیم لازم است نهضت سوادآموزى الکترونیکى را جدى بگیریم و آموزش و پرورش سواد الکترونیکی را در سرلوحه اهداف خود قرار دهد. در درجه اول لازم است رایانه و اینترنت با قیمت ارزان در دسترس همه قرار بگیرد و همه رایانه را جزو وسایل ضرورى منزل خود به شمار آورند و دانش آموزان در همه مدارس از جمله در مناطق محروم رایانه و اینترنت در اختیار داشته باشند. همچنین از آن مهم تر لازم است که در درجه اول معلمان آموزش ببینند تا بتوانند خودشان از رایانه و اینترنت به بهترین وجه استفاده کنند و شیوه استفاده از رایانه و اینترنت و تحقیق را به دانش آموزان بیاموزند.

آموزش مهارت های غیر درسی ضروری است

 نظام های آموزشی بسیاری از  کشورها هدف ایجاد مهارت های غیر درسی را برای ورود به بازار کار و افزایش آستانه تحمل و بردباری برای مواجهه با پیچیدگی های جوامع امروزی جدی می گیرند. اما با وجود گام هایی که برداشته شده ما هنوز نتوانسته ایم آموزش های متناسب با فناوری های قرن ۲۱ را در نظام آموزش و پرورشمان لحاظ کنیم و همچنان جای خالی بسیاری از مباحث مربوط به مهارت های زندگی در نظام آموزشی ما به چشم می خورد.

بعضی از این مهارت ها، مهارت هایی هستند که هم در محیط کار و هم در زندگی روزمره و خانوادگی لازمند. به عنوان مثال می توان از مهارت حل مشکل، مهارت تحلیل و روابط عمومی نام برد. بنابراین از نظام آموزشی انتظار می رود حداقلی از مهارت هایی که مردم به آنها نیاز دارند را آموزش دهد. با کاسته شدن از جمعیت دانش آموزی، نظام آموزشی می تواند در کلاس هایی که از جمعیت آنها کاسته شده، مهارت هایی نظیر کار گروهی را به دانش آموزان آموزش دهد.

واقعیت این است که بر اساس شیوه های جدید آموزشی دنیا، دیگر نظام های آموزشی انبوهی از اطلاعات ریز را آموزش نمی دهند و شیوه حافظه محوری را کنار گذاشته اند. بلکه توانایی حضور ذهن، تشخیص، انتخاب، استدلال و مشارکت را می آموزند. در عصر جدید کسانی که می خواهند وارد بازار کار شوند باید توانایی مناظره، تمرکز و گزینش اطلاعات را داشته باشند. به این ترتیب از این توانایی برخوردار می شوند که به عنوان مثال با رجوع به اینترنت اطلاعات مورد نیازشان را تامین کنند و خود را در هر زمانی با مقتضیات حرفه خودشان و یا هر حرفه جدیدی که می خواهند وارد آن شوند وفق دهند.

مرتضی خلخالی کارشناس باسابقه آموزشی می گوید: "دانش آموزان باید مهارت جست و جوی منابع مورد نیاز و استفاده از داده ها و کتاب های مرجع و راهنما و امکانات رایانه و اینترنت را برای اندیشیدن و ابداع داشته باشند و فرصت های فراوانی برای مشاهده، جست و جو، پیشنهاد طرح ها و اجرای آنها، ارزیابی شواهد و نتایج و استفاده از بازخوردها برای تعدیل مسیر در اختیارشان قرار دهیم".

می توان آموزش کارآفرینی را در کتاب ها گنجاند

در کشور ما مدتی است که کارآفرینی اهمیت زیادی یافته است و بسیاری از دستگاه های دولتی و سازمان ها برنامه هایی را برای افزایش تعداد کارآفرینان تدارک دیده اند. منتها تجربه موفق سایر کشورها نشان می دهد که برای پرورش انسانهای کارآفرین باید مفاهیم مربوط به کارآفرینی به شکل پر رنگی در کتابهای درسی گنجانده شود. مدتها است کشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیده اند که برای این که نسل بزرگسال کارآفرینی پرورش دهند، باید آموزش کارآفرینی را از دوران کودکی و نوجوانی آغاز کنند. چراکه کودکی که با پول و کسب و کار درست و شرافتمندانه آشنا می شود، در آینده نیز انسانی خلاق و پولساز خواهد بود. جامعه ما نیز به وجود چنین انسان هایی نیاز مبرمی دارد.

ژاین نخستین کشوری بود که آموزش کارآفرینی را از مدرسه شروع کرد. به این ترتیب نوجوانان ژاپنی در دبیرستان های این کشور آموختند که چگونه باید در حین تحصیل کار کنند و از کار خود سود به دست آورند. آنها به این ترتیب به جهش صنعتی کشورشان کمک کردند. این تجربه و تجربه موفق سایر کشورها نشان می دهد که برای پرورش انسان هایی کارآفرین باید مفاهیم مربوط به کارآفرینی به شکل پررنگی در کتابهای درسی ایران نیز گنجانده شود.

از طرف دیگر هم برای این که انسان های کارآفرینی داشته باشیم، باید به دانش آموزان کمک کنیم که خلاقیتشان را حفظ کنند. روانشناسان می گویند که بیشتر کودکان زیر 5 سال ایرانی خلاق اند ولی فقط تعداد کمی از آنها بعد از 5 سالگی خلاقیت شان را حفظ می کنند. این به معنای آن است که نحوه آموزش و پرورش کودکان ما صحیح نیست. ما در خانه و مدرسه ذهن بچه هایمان را با اطلاعات از پیش تعیین شده پر می کنیم و این رویه را تا پایان دوران مدرسه ادامه می دهیم. به این ترتیب کودکان و نوجوانان ما توانایی کشف، اختراع، استنتاج و نیز قوه خلاقیت شان را از دست می دهند. به این ترتیب نمی توانیم چنان که باید افراد کارآفرین پرورش دهیم.

ایراد نوع آموزش ما در این زمینه این است که از پیش تعیین شده است. در حالی که بچه ها خودشان باید به جست و جوی اطلاعات بپردازند و با محرک های گوناگون از جمله ارتباط با طبیعت، افراد و فیلم های مناسب مواجه شوند.

موضوع دیگری که در آموزش و پرورش کشورهای پیشرفته جدی گرفته می شود این است که همه کودکان باید دوره پیش دبستانی را بگذرانند. در مهد کودک های این کشورها هم امکانات زیادی برای توسعه تفکر خلاق بچه ها ایجاد شده و برای هر گروه سنی محیط های بازی و اسباب بازی های ویژه مهیا شده است. مهدهای کودک در این کشورها، پرورش خلاقیت های ذهنی، مهارتهای فیزیکی، مهارت های ارتباطی و گفتاری، خلاقیت و حس استقلال را هدف قرار داده اند. تمام اینها دست به دست هم می دهد که از کودکان امروز، افرادی با ایده های نو و کارآفرینانه به وجود بیاید.

در نهایت اجباری شدن آموزش پیش دبستانی از نیازهای مبرم نظام آموزش ما است.

البته شرط موفقیت تمام این برنامه ها معلمان هستند. معلمان باید به طور مداوم آموزش ببینند و مطمئن شویم که با علاقه وارد این حرفه می شوند. چرا که تا زمانى که معلمان متحول نشوند، نمى توان امیدى به تغییر شیوه آموزش و پرورش داشت. حالا که تعداد دانش آموزان کاهش یافته می توان به بازآموزی معلمان پرداخت و حتی آنها را به خارج اعزام کرد و یا از استادان خارجی برجسته دعوت کرد تا به معلمان آموزش دهند و به تحول در نظام آموزش و پرورش کمک کنند.

همچنین از همین نویسند :

معلمان عصر جدید

روزنامه ایران